ملخص الجهاز:
"خاقانی غزلی دارد که با این مطلع آغاز میشود: {Sآمد نفس صبح و سلامت نرسانید#بوی تو نیاورد و پیامت نرسانیدS}(دیوان خاقانی،ص 611) و حافظ این غزل را با حفظ وزن غزل خاقانی؛یعنی،«مفعول مفاعیل مفاعیلفعولن»و استفاده از همان مضمون«دریافت نکردن خبری از معشوق»با این مطلعاستقبال کرده است: {Sدیری است که دلدار پیامی نفرستاد#ننوشت سلامی و کلامی نفرستادS}(دیوان حافظ،ص 68) 1-2-اشتراک در مضمون،ردیف و وزن: برخی از غزلهای حافظ که از خاقانی متأثر بوده است،از نظر وزن،ردیف ومضمون با غزل خاقانی برابری میکند؛مانند این بیت خاقانی در وزن«فعلاتفاعلاتن فعلات فاعلاتن»با ردیف«را»و با مضمون«سلامرسانی»است: {Sبه زبان چربت،ای جان!بنواز جان ما را#به سلام خشک،خوش کن دل ناتوان ما راS}(دیوان خاقانی،ص 550) حافظ: {Sبه ملازمان سلطان که رساند این دعا را#که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا راS}(دیوان حافظ،ص 4) این بیت خاقانی نیز در وزن«مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن»با ردیف«نداشت»و با مضمون«ظلم معشوق»است: {Sدیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت#ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشتS}(دیوان خاقانی،ص 558) حافظ این بیت را علاوه برحفظ ردیف،وزن و مضمون مشابه با«دیدی کهیار»آغازین مطلع غزل خاقانی استقبال کرده و یکسانی را به اوج رسانده است: {Sدیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت#بشکست عهد و ز غم ما،هیچ غم نداشتS}(دیوان حاظ،ص 50) این بیت خاقانی نیز در وزن«مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن»با ردیف«برآید»و با مضمون«فنا در راه معشوق»است: {Sعشق تو چون درآید،شور از جهان برآید#دلها در آتش افتد،دود از میان برآیدS}(دیوان خاقانی،ص 579) حافظ نیز از جان فدا کردن در راه معشوق میگوید،با این تفاوت که خاقانی ازفنای جمعی سخن میگوید و حافظ به ظاهر از فنای خویشتن که در حقیقت،همان فنای عاشق حقیقی در راه معشوق ازلی است."