ملخص الجهاز:
"امابه علاوه آنان میگویند که ایران در دههی1970 در شرف دستیابی به جایگاهی مشابه نمودار یک-مسیر توسعهی اقتصاد ایران در مقایسه با کشورهای دیگردر قرن بیستم (به تصویر صفحه مراجعه شود)دولتها ثروتمند غربی بود.
درنمودار یک که از مقالهی آنها گرفته شدهاست،تولید ناخالص داخلی واقعی ایران کهبا ارقام برابری قدرت خرید تعدیل شده همراهبا کشورهای ثروتمند غرب،میانگین تمامیکشورهای در حال توسعه و ترکیه(احتمالا بهخاطر اینکه در ایران این کشور معمولا باترکیه مقایسه میشود)ارائه شده است.
همانطور که اقتصاددانی به نام برانکومیلاتوویچ توجه کرده است،این محاسباتتصور ما را از کشورهایی که در مقایسه باکشورهای دیگر فقیرتر بودهاند به شدتتغییر داد؛تولید ناخالص داخلی ویتنام کهبا ارقام برابری قدرت خرید تعدیل شده 41درصد بنگلادش 37 درصد،هند 40 درصد،و چین 39 درصد کاهش و از سوی دیگرنیجریه 58 درصد و مکزیک 9 درصد افزایشیافت.
برابری قدرت خرید در پی دستیابیبه سطوح مصرف است و از آنجا کهاقتصاددانان عموما فرض میکنند که مصرفمعیاری از رفاه فردی است،تمایل دارند که ازدادههای تعدیل شده براساس برابری قدرتخرید استفاده کنند.
اما بگذارید به سوال آغازین دربارهیروندهای توسعهی ایران در برابر بقیهیکشورهای جنوب بپردازیم:آیا ایران در دههی1970 از مجموعهی کشورهای در حال توسعهگسست تا بار دیگر به آنها بپیوندد؟ هر منطقه تنها شامل کشورهایی است کهبانک جهانی در حال توسعه ارزیابی میکند،یعنی کشورهایی که کمتر از یک سطحدرآمدی هستند.
برای اینکه حدس بزنیم اگر رخدادهامتفاوت از این بودند اقتصاد ایران چه مسیریرا طی میکرد باید بالهای تخیل را گشوداما با قضاوت از منظر عملکرد نسبی اقتصادیمسیرهای گستردهی کشورهای جنوب طیبیش از 40 سال،دستیابی به جایگاهیمشابه کشورهای ثروتمند غرب،از آنگونهکه شاه دوست داشت لاف بزند،همچناننامحتمل به نظر میرسد."