ملخص الجهاز:
"چرا در عرصهی فعالیتهای علمی،تتبعات نجومی کپلر و کوپرنیک جای اعتقادات سنتی را میگیرند؟چرادر حوزهی اندیشهی پسینی دربارهی فرایند فعالیت علمی گروهی ازفیلسوفان علم همچون ضد واقعگرایان یا ابزارگرایان،تمام توضیحاتدانشمندان از بخش مشاهدهناپذیر جهان چون زیراتم را فقط روایاتو داستانهایی برای کمک به پیشبینی علمی میدانند و وجهی ازحقیقت برای آنها متصور نیستند؟چرا روش اثبات ریاضی تحلیلی(لاگرانژی)در سدههای هجدهم و نوزدهم بر روش اثبات ترکیبی(ریاضی محض)غلبه کرده و به پارادایم حاکم در عرصهی ریاضیاتعصر جدید مبدل میشود؟4چرا«قرارداد اجتماعی»،نظریهی پروردهشده به همت هابز،لاک و روسو در قرون هفدهم و هجدهم مورداقبال عمومی قرار گرفت؟آیا وجه حقیقتگرایانهی این نظریه مدنظر بود؟ شاید پاسخ بسیاری از این پرسشها،با عطف توجه به مایههایتمدن مدرن غربی و ماهیت و روش کسب معرفت در این عصرقابل دسترسی باشد.
آیا او اتفاقی نوشتنتاریخ امپراتوری روم با فرهنگی ناسوتی را موضوع اثر بزرگ خود قرارمیدهد؟آیا او نادانسته در ادامهی سنت خوار شمردن رهاوردهای قرونمیانه و عصر تئوکراسی قدم برمیدارد؟آیا تطابق تاریخنگاری او باکمرنگ انگاشته شدن نقش دین در ایجاد فرهنگ در نزد فیلسوفانمعاصرش تصادفی است؟(لوکاس 13837،ص 1013) دیدگاه متفکران عصر و روشنگری به تاریخ را در آراء بالینگ بروگ17&%16410JTKG164G% بدون شک نیاز به قطعیت و قانونگرایی دترمینیستی یکی از ویژگیهایاساسی علم مدرن و یکی از پایههای غیر قابل اجتناب پیشرفت علمیاست.
دید فایدهگرایانه به علم در عصر مدرن موجب میشود در شناختپدیدههای طبیعی و حتی اجتماعی با نوعی«چشمپوشی فایدهگرایانه»درتعقیب قوانین مواجه باشیم چراکه وجود قوانین برای رشد علمی موردنظر است و نه الزاما حقیقت آنها و به خصوص در رسالهاش،مطالعه و استفاده از تاریخ18به وضوحمیتوان مشاهده کرد."