ملخص الجهاز:
"هدف از یادگیری مبانی هنرهایتجسمی به روش گشتالت این است که هنرمندان با تسلط بهاین اصول،بتوانند تأثیرات ادراکی موردنظر خویش را به صورتآگاهانه و قابل پیشبینی در مخاطبان خود ایجاد کنند.
به این ترتیب که با تحلیل یک اثر هنریمشخص-مانند تابلو«من و دهکده»اثر مارک شاگال-عناصرتجسمی،ترکیببندی،رنگ و سایر عناصر بصری این تابلو را ازجهت رعایت اصول گشتالتی مورد مطالعه قرار دهد.
باوجوداین،تفسیر گشتالت در هنر وتشریح قوانین و اصول آن در سازماندهی ادراک بصری توسطنظریهپردازان گشتالتگرای هنرهای تجسمی،موجب روزافزونیاعتبار این نظریه(حد اقل در مبانی هنرهای تجسمی)شده است.
(تصویر شمارۀ 4) اصل مجاورت از نوع همپوشانی:وجود اشکال هندسیدایره و مثلث که به صورت گشتالتی ادراک میشوند با وجوداینکه در اکثر نقاط موجود در تابلو همدیگرا را پوشاندهاند ولی(به تصویر صفحه مراجعه شود) (به تصویر صفحه مراجعه شود)هویت خود را از دست ندادهاند و همچنان به صورت اشکالهندسی تداعی میشوند.
(تصویر شمارۀ 6) فرم و نحوۀ فراگیری فیگور زن و مرد کشاورز به شکل قرینه،درحالت ادراک گشتالتی فرم یین و یانگ را تداعی میکند که خود(به تصویر صفحه مراجعه شود)(به تصویر صفحه مراجعه شود)یین و یانگ براساس اصل نقش و زمینه تحلیل میشود؛در اینگونهاشکال شکل و زمینه همدیگر را تعریف میکنند.
(تصویر شمارۀ 7) جمعبندی در مجموع میتوان گفت که پیچیده بودن و ناپایدار بودنو بیقاعدگی عناصر موجود در تابلو تأکید بصری بر تابلو راافزایش داده و یک نکتۀ جالب توجه در این نقاشی،وابستگیگشتالتی عناصر و اجزای این مجموعه است که باعث شده یکاثر سوررئالیستی به وجود بیاید؛وگرنه هیچیک از اجزای میکرو8به خودی خود غیرواقعی و خیالی نیستند و صرفا در کنار همقرار گرفتنشان در یک کل،باعث شده تا اثری سوررئال خلقشود."