ملخص الجهاز:
"همانگونه که دیدیم نخستینجریان از فرگه آغاز شد،بعد راسل و ویتگنشتاین و اثباتگراهایمنطقی،مانند کارناپ آن را دنبال کردند تا کواین و دیویدسون12 (nosdivaD) و این جریان عمدتا با نسبت میان معنا و صدقسروکار داشت و سوال اساسی این بود که شرطهای صدق یکپارهگفتار چیست؟،اما جریان بعدی که ما اینک در آغاز آنهستیم باز با ویتگنشتاین آغاز میشود و در کارهای آستین وگرایس13 (ecirG) و سرل جلوه میکند و بیشتر با کاربرد لفظیو زبان به مثابه بخشی از رفتار انسانی سروکار پیدا میکند.
مثلا وقتی میگوییم:«من این کار را میکنم»چطور باید متوجه شد که این نوع قول دادن است یا عبارتیبا قصد قبلی؟از نظر گرایس در هر دو صورت منظور،ایجاداین باور در شنونده است که سخنگو باور دارد که کار را انجام&%09115ZFHG091G% میدهد،اما این برای تمیز گذاشتن میان دو منظور غیر لفظیفوق کافی نیست.
شایان ذکر است که آنچه سرل میگوید بر مبنای نخستیننظرات چامسکی است،یعنی آن زمانی که دستور زایشی در آغازراه بود سرل این گون مطرح میکند که یکی از فرضیات قطعیچامسکی این است که توانش (ecnetepmoc) سخنگو وشنوندهی آرمانی میتواند به مثابه نظامی از قواعدی باشد کهنشانهها را به تفسیر معنایی همان نشانهها ارتباط میدهد.
نخست سؤالی تاریخیمبنی بر اینکه منظور خردگراها از فطری بودن یا دانش فطریچیست و آیا این همان چیزی است که چامسکی فکر میکند؟دوماینکه ما دربارهی ظرفیت عقلی درونی کودکان چه فرضهاییرا باید مطرح کنیم که طریقهی فراگیری زبان را نیز در خودداشته باشند؟چامسکی میگوید قواعدی که زیرساخت جملههارا به روساخت آنها پیوند میزند آنقدر پیچیده و انتزاعیاند کههرگونه ادعایی از سوی طرفداران مکتب تداعی یا رفتارگراهادر خصوص انگیزه و پاسخ در فراگیری زبان را منتفی میکند."