ملخص الجهاز:
"لارتن کرپسلی نوجوان در دنیای اشباح که برخلاف انسانها چند صد سال عمر میکنند(ص 206)سناش به تدریج بهسی سال میرسد،اما در دنیای اشباح نوجوان به حساب میآید(همان ص)؛این نشان میدهد که نویسنده برای دورههای سنیانسانها-از جمله دوره نوجوانی-در دنیای اشباح قرینهسازی میکند؛این نوجوان سی ساله که طبق چارت سنی اشباح،دوراننوجوانیاش را میگذراند،حتی یکبار هم یاد مادر کارگر،فقیر و رنجدیدهاش و برادران و خواهرانش نمیافتد و برعکس،دایمنسبت به دنیای اشباح و دستیابی به قدرتی برتر اظهار علاقه میکند؛این مقوله نکتهی مهمی را به اثبات میرساند:حتی در اینرمان تخیلی هم موضوع از همپاشی خانوادههای انگلیسی و نیز کمعاطفگی و بیتفاوتی اعضای آنها نسبت به هم رویدادیعادی و مرسوم تلقی شده است؛وقتی در آخر رمان لارتن کرپسلی را یاد خانوادهاش میاندازند،میگوید: لارتن به نشانهی مخالفت سر تکان داد:«من دیگر آدم معمولی نیستم.
»(ص 242 و 243) رمان«تولد یک قاتل»اثر دارن شان سرانجام در همانجایی که آغاز شده بود ظاهرا و به طور موقت به پایان میرسد ولارتن کرپسلی همراه دوستش وستر به شهر و زادگاهش برمیگردد تا به زندگی شبحوارش در میان مردم ادامه دهد و به طورمتناقضی هم از هیچ چیز محروم نباشد؛یعنی نویسنده حدود دویست و شصت صفحه را به جریان شبح شدن لارتن کرپسلیو حوادث بیشمار و بیمحتوای آن اختصاص میدهد تا فقط یک کتاب«بسازد»و آن رادر قالب یک اثر ظاهرا فرهنگی بهمخاطب ارایه دهد و در آخر هم کاراکترش را با همان هیئت و جسم انسانیاش فقط با عنوان برچسبوار«شبح»به میان شهرو مردم بازگرداند تا آزادانه هرکار دلش خواست،بکند: تانیش گفت:«جایی بروید که هیجان داشته باشد."