خلاصة:
به نظر اغلب پژوهشگران، داستان آرش در شاهنامه ابومنصوری و دیگر خداینامه ها نبوده است، اما گروهی بر این باورند که این داستان در منابع شاهنامه وجود داشته، اما فردوسی آن را حذف کرده است. یافته ها نشان می دهند که ادعای وجود داستان آرش در شاهنامه ابومنصوری قطعیت ندارد. در متون پهلوی موجود نیز، جز یک اشاره چیزی از داستان آرش نیامده است. بررسی های ما نشان می دهد که داستان آرش اساسا نباید در خداینامه ها آمده باشد. آرش کمانگیر می تواند از زمره مردان مقدس در آیین پارتی یا قهرمان مردمی یا یادگاری از یک آیین کهن پیش از زرتشتی باشد. بنابراین آرش، با همه شهرتش در میان مردم، در خداینامه های ساسانیان، با توجه به دشمنی آنان با اشکانیان جایی ندارد. از طرفی، آرش کمانگیر جنگاوری است از سپاه منوچهر و به هیچ وجه در زمره شاهان یا پهلوان-شاهان قرار نمی گیرد و روایت پهلوانی او در خداینامه ها و پس از آن شاهنامه فردوسی جایی ندارد.
According to most researchers، the story of Arash did not exist in Abu Mansoori Shahname and other Books of Kings، but a group of researchers believe that this story existed in the sources used for writing Shahname and was omitted by Ferdowsi. Nevetheless، the evidence is against this last claim. Regarding the fact that even in Pahlavi texts there has not been more than one reference to this story، it can be concluded that the story should have not be mentioned in Books of Kings. Arash might have been either one of the saints in Parti culture، a popular hero، or a name remained from a pre-Zoroastrianism. Arash has been a warrior in Manoochehr army and by no means can be one of the kings or king-heroes; it is thus illogical to look for his heroic stories in Shahname and other Books of Kings.
ملخص الجهاز:
يارشـاطر، ١٣٣٧: ١١) اين پرسش را برانگيخته که روايـت فردوسـي از داسـتان آرش کمانگير در شاهنامه چگونه بوده است ؟ در شاهنامة تصحيح جلال خالقي مطلق ، نـه بار نام آرش ديده مي شود؛ هفت بار در متن که در يـک مـورد آن واژٔە «آرش » در ميـان قلاب آمده است و دو بار در پاورقي که شرح نسخه بدل ها است : شاهد اول ) هنگامي که فردوسي از کي آرش فرزند کي قبـاد، سرسلسـلة اشـکانيان سـخن مي گويد: بزرگــان کــه از تخــم آرش بدنــد دليــر و سبکســار و ســرکش بدنــد (فردوسي ، ١٣٨٨: ٦/ ١٣٨) شاهد دوم ) در «گفتار اندر جنگ کردن اردشير با اردوان »، زمان شکست اردوان از اردشير، فردوسي چنين به فزرندان کي آرش اشاره مي کند: دو فرزنـــد او هـــم گرفتـــار شـــد بــدو تخمـــة آرشــي خـــوار شـــد (همان : ٦/ ١٦٤) شاهد سوم ) در بخش «گفتار اندر عرض دادن بابک لشکر نوشين روان را» آمده است : جوان بـي هنـر سـخت نـاخوش بـود اگرچنـــــد فرزنـــــد آرش بـــــود (همان : ٧/ ١٠٦) اگر ازجمله معاني «هنر»، چنان که در متون اين دوران آمده ، توانايي هاي آموخته شدٔە هر فرد باشد، برترين اين آموخته ها جنگاوري است که آرش مظهر آن است .
حال ايـن پرسـش پديـدار مـي شـود کـه آيـا فردوسي داستان آرش را در ديگر خداينامه ها ديده و سـپس آن را ناديـده گرفتـه اسـت ؟ جمع بندي گفته هاي پژوهشگران اين است که روايت آرش در خداينامـه هـا نبـوده اسـت ، پس در شاهنامة ابومنصوري که منبع آن خداينامه ها بوده اند، نيز نبايد باشد.