خلاصة:
فهم و درک دین، متون دینی و یا هر پدیدة دیگری بدون مقدماتی میسر نمیگردد. پیشفرضهای زبانشناختی، دستوری و پیشفرضهای مخصوص هر علم، ناگزیر در روند فهم و تفسیر بهکار میروند. اما پیشدارویهای که از علوم غیر ثابت و یا گرایشهای ذهنی فرد، به روند تفسیر وارد گردند، به جهت نقش گمراه کنندة آنها و افتادن به دامن تفسیر به رای، به شدت مورد نفی اندیشمندان قرار گرفتهاند. برخی از متفکران از جمله گادامر، نیچه و سروش دخالت پیشداوریها و گرایشهای مفسر را در امر فهم دین لازم دانسته و پدیدة فهم دین و متون دینی را از نوع ترکیب افق ذهنیت مفسر و مولف میدانند، که آنجا دستیابی به نیت مولف مهم نیست. بعضی از اندیشمندان چون شلایرماخر، بولتمان، امام خمینی(ره) و استاد مصباح علاوهای پیشفرضهای مشترک و غیر مشترک، دخالت پیشفرضهای برگرفته از خود متون دین را در تفسیر مجاز میشمارند، که به کشف مقصد مولف منجر شود.
ملخص الجهاز:
"دیدگاه افراطی اندیشمندان در امر پیشفرضها این رویکرد بر آن است که،اساسا بدون پیشفرض نمیتوان تفسیری داشت،این پیشفهمها و پیشداوریها هستند که فهم میسازند،نه مفسر و متن.
الف)انتظارات مفسر سروش میگوید:«ما همواره در فهم متون دینی و در تفسیر آنها،خواه فقه باشد، خواه حدیث،خواه تفسیر قرآن،از انتظارات و پرسشها و پیشفرضهایی کمک میگیریم و چون هیچ تفسیری بدون تکیه بر انتظاری و پرسشی و پیشفرضی ممکن نیست و چون این انتظارات و پرسشها و پیشفرضها از بیرون دین میآید و چون بیرون دین متغیر و سیال است و علم و فلسفه و دستاوردهای آدمی مرتبا در حالت تزاید و تراکم و تغییر و تحولند،ناچار تفسیرهایی که در پرتو آن پرسشها و انتظارات و پیش فرضها انجام میشوند،تنوع و تحول خواهند یافت».
در واقع اگر پیشفرضهای فوق برای تفسیر متن پذیرفته شود،نهتنها بسیاری از احکام اجتماعی اسلام،بلکه برخی از عقاید اسلامی نیز باید کنار گذاشته شود و طرح آنها در قرآن فقط جنبۀ تاریخی دارد،نه آنکه همۀ عقاید و احکام قرآنی مطابق با واقع بوده و اعتقاد به آنها ضروری باشد.
108 وی تحمیلی بودن پیشداوریهای مفسر را رد میکند و معتقد است که در فرآیند دیالوگ در پدیدۀ فهم در نتیجه«متن یا اثر به سخن میآید»و پیشداوریها را نقطۀ آغازین به زبان در آمدن اثر دانسته چنین بیان میدارد:مسألۀ مهم در فهم آن است که شخصی نسبت به تمایلات و تعصبات خویش آگاه باشد،تا متن بتواند خود را با همه تمایز و دگربودن109خویش آشکار نماید و بدین ترتیب حقیقت خویش را در مقابل«پیش معناهای»شخص ابراز کند»110."