خلاصة:
هر رویداد با داستانی را می توان به یکی از این سه روش بازگویی کرد: گونه روایی گزارشگرانه (دانای کل)، گونه روایی با من راوی (اول شخص راوی) و، آخرین و جدیدترین روش، گونه روایی با سوم شخص مفرد یا راوی شخصی. سه انگیزه باعث اهمیت و برتری رمان با ایستمان و وضعیت روایی شخصی شده است: خواست و تلاش نویسنده برای واقعی و بی طرف جلوه دادن داستان، نوآوری در فن روایت و سرانجام موضوع یا هشته تازه در ادبیات یعنی ضمیر آگاه و ضمیر ناخودآگاه انسانی. نویسنده در این گونه روایی که موضوع این مقاله می باشد، بجای این که به عنوان دانای مطلق گزارشگرانه وارد پهنه داستان بشود و یا به گونه من راوی سخن بگوید، در پشت شخصیت های رمان پنهان شده، روایت می کند. او رمان را به تصویربرداری و نگارگری از دنیای داستانی به خود وا می گذارد، یعنی شخصیت های داستان چنین برداشتی را به دست می دهند، انگار آنها بالغ و مستقل از خالقشان باشند.
ملخص الجهاز:
"ازاینرو به هنگام تفسیر یک رمان با راوی شخصی،بهتر است ابتدا این پرسش را مطرح کنیم که شخصیتهای داستان چه کسانیاند که در اینجا بهعنوان واسطه و میانجی ظاهر میشوند؟از چه کیفیت انسانی و روحانی برخوردارند؟آیا خواننده میتواند به این اشخاص اعتماد کند یا اینکه باید با احتیاط با اظهارات آنها روبرو شود.
اغلب به غیراز یک استخوانبندی بسیار ساده از جریانات روزمره و برخی مواقع حتی ماجراهای یکنواخت و تجهیزاتی که تصاویر ضمیر خودآگاه یکایک شخصیتهای داستان بر روی آن استوار شده،چیز دیگری از موضوع بیرونی داستان بر جای نمیماند؛تقریبا مانند رمان ویر جینیا ولف به نام میس دالوی و به سوی خانۀ نور یا در رمانی از میشل بوتور به نام دگرگونی که هرچند به شکل غیرعادی ضمیر دوم شخص مفرد (تو)نوشته شده است،اما زمینه و داستان آن باید به سوی رمان با راوی شخصی جهتگیری شود.
رمان جیمز جویس به نام اولیس،که بخش اعظم آن،اما نه همۀ آن،بهگونۀ رمانی با راوی شخصی نوشته شده است که کمتر از یک شبانه روز طول میکشد؛میشل بوتور نویسندۀ رمان دگرگونی مدت زمانی برابر یک سفر زمینی با راهآهن از پاریس تا رم را برای داستانش برمیگزیند و در رمان نظر باز نوشتۀ روب-گرییه همۀ رویدادهای داستانش در سه روز اتفاق میافتد،هرچند که فقط یک روز آن به تفصیل معرفی و تصویر میشود.
اما او هراندازه مدت زمان درازتری مجبور باشد، خود را در این ایستمان روایی سوم شخص در جای یکی از این شخصیتهای داستان بگذارد، بیشتر مایل میشود،یا دستکم تا اندازهای،احساس همدردی و درک نسبت به این شخصیت در او پیدا میشود و رفتار غیرعادی و ناهنجار او را،که حتی چندان گیرا هم ممکن است نباشد،با دید چشمپوشی و بردباری داوری میکند."