ملخص الجهاز:
"این منطقه عبارت از کشمیر است:آری{Sکشمیر مگو رشک پریخانۀ چین است#یا خطۀ خلدیست که بر روی زمین استS}''به به-چه گلهای قشنگ؟''پسر گفت.
پدر در کانون مخیله خودداستانهای باستانی را که سینه به سینهبرایش رسیده بود،ورق زد و جزئیاتاین ماجرای عجیب را بخاطر آورده،آه سردی کشید و گفت: ''خیلی مدت بیشتر یک کشتیبان فقیریکه باصطلاح کشمیری او را هانزی میگویندبرکنار این آبگیر زندگانی میکرد.
{Sاظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی است#اشک کباب باعث طغیان آتش استS}اما لاله بیخبر ازین فلسفه همانطوربا عاجزی کار میگرفت و اطاعت مادرشوهررا شعار خود قرار داده بود.
هر قدر که گل لاله دیداشتهار مییافت،حسودی و حسادت هانزمقدم بای بیشتر میشد تا بالاخره درینآتش حسد سوخت و باصطلاح عمر خود رابه لل دید بخشید.
''پسر محو داستان بودکه قایق ناگاه نزدیک به یک دسته گلهایکنار گردید و او فورا متوجه گشته،گلی ازانچید و قلمه آنرا دو نیم کرد و دید که واقعا ازبین آن تارهای نازک ابریشمی پدید آمد..."