ملخص الجهاز:
"ایندوگانگی از طرف نظریهپردازان برنامهریزی شهریبه دو صورت بیان شده است:نظریه محتوایی در مقابلنظریه رویهای یا«نظریه در برنامهریزی»در مقابل«نظریه برنامهریزی».
اما نظریه رویهای یا«نظریه برنامهریزی»بیشتر دربارۀ روشتصمیمگیری و برنامهریزی است تا محتوای آنها.
P:1969) ،باید میاننظریههای فرایند برنامهریزی-با نظریههای رویهای-ونظریههایی که راجع به پدیدههایی است که برای آنهابرنامهریزی میشود،تمایز قائل شد.
P:1976) تفاوت میان«نظریه در برنامهریزی»و«نظریه برنامهریزی»و ضرورت تمایزقائل شدن میان آنها را با مثالی روشن بیان میکند: «نظریهای که سیاستی برمبنای آن استوار میشود،ممکن است کاملا معتبر باشد اما آن سیاست ناموجه باشد.
P:a 1973) عقیده دارد که تمایز میان نظریههای محتوایی و رویهای فقط در بحثهای نظری خلاصهنمیشود بلکه منعکسکننده دو نوع از مسائل کاملا متفاوتی است که برنامهریزان با آنها روبهرو میشوند.
فالودی در توضیح این نوعمسائل،به نقل از سیرز20،مثالی در زمینه برنامهریزی برای توسعه اقتصادی بیان میکند: «مسئله اصلی این است:چه کسانی دور هم جمع میشوند و چرا به خود زحمت میدهند؟آیا میان برنامهریز ارشد ورئیس جمهور یا نخست وزیر مکالمات شخصی صورت میگیرد؟آیا اعضای کابینه درباره راهبرد توسعه بحث میکنند؟اگراینطور است،چه قدر؟چه کسی توجه میکند؟چه کسی دستور جلسه را پیشنهاد میدهد؟و چه کسی اسناد را تهیهمیکند؟» (به تصویر صفحه مراجعه شود) دو نوع رابطه میان نظریههای محتوایی و رویهای (7.
اومیگوید با آنکه هردو نوع نظریه برای برنامهریزی مؤثرضروری است اما برنامهریزان باید نظریه رویهای را بهعنوان پوشش یا لفاف نظریه محتوایی ببینند،و نه برعکس(همان منبع).
در مجموع نظریهپردازان مختلف بر این عقیدهاند که جهتگیری عمومی نظریه جامع برنامهریزیبه سوی اهمیت بخشیدن به فرایند یا رویه در برنامهریزی و کاهش اهمیت،محصول یا محتوای برنامهریزی است."