خلاصة:
گزاره قالبی یکی از عناصر ساختاری قصه¬های عامیانه است. این مقاله درباره تحلیل جایگاه این عنصر در قصه امیرارسلان است. نخست مفهوم این اصطلاح در حوزه شعر و ادبیات شفاهی روشن میشود، آن¬گاه دسته¬بندی نقشگرا از گزاره¬ها (گزاره¬های سازنده روند خطی داستان، شکلدهنده به فضای داستان و گفتوگویی) ارائه می¬گردد، سپس با تحلیل زیرمجموعه¬های این سه گروه کلی، تأثیر کمی و کیفی عواملی چون سنت ادبی، سنت نقالی، نقال، مخاطب، کاتب، زمینه اجتماعی و بعضی از دیگر مسائل وابسته به آفرینش این اثر نشان داده میشود. از این میان، می¬توان به تأثیر بسیار نثر فنی و متون حماسی و بزمی، غلبه قطب استعاری زبان و شاعرانگی متن و تأثیر آشکار مخاطب و نویسنده قصه (ناصرالدین¬شاه و فخرالدوله) بر روند آفرینش قصه اشاره کرد.
ملخص الجهاز:
"دو نکته دربارۀ شیوۀ آغاز قصهها در ادب فارسی گفتنی است:یکی دربارۀ پیشینۀاین گزارههاست که بنابه گفتۀ هاناوی تا قرن هفتم به شیوۀ تاریخنگاری اسلامی ازمقولۀ مستند ساختن اثر بوده20و از روزگار خواجوست که این گزارهها صورتی معمولو قراردادی به خود گرفته و مرجع همۀ آنها معمولا با عبارت«راویان اخبار و ناقلانآثار»میآید(هاناوی،1970:250-251)؛نکتۀ دوم به تفاوتهای در عبارت همراه با ایجازو اطناب آنها در قصههای گوناگون-و حتی روایتهای مختف از قصهای واحد-مربوط است21که نشان از روانی و دگرگونی دائم روایتهای نقالی دارد و در واقعویژگی ذاتی آنها به شمار میرود.
گزارههای قالبی پایانی گزارۀ پایانی اغلب قصههای عامیانۀ ایرانی،همانند گزارۀ آغازین آنها بسیار شبیه به هماست و به صورتی فشرده بر ادامۀ زندگی همراه با خوشی قهرمان داستان دلالت دارد(هاناوی،1970:231)؛چنانکه در رمانسهای قرون وسطایی اروپا نیز این ویژگی دیده میشود(بیر23،1379:16).
بلندترین نمونۀ این گزارش این مورد است: در برآمدن آفتاب جهانتاب امیر ارسلان نامدار سر از بستر راحت برداشت،به حمامرفت،سر و کله را صفا داد،زلف و کاکل را با مشک و عنبر شستوشو کرد و بیرون آمده لباس مرصع پوشید،تاج مکلل به الماس به سر گذاشت،کمر مرصع برمیان بست،شمشیر زمردنگار حمایل کرد،خنجر زمردنگار پیش کمر زد،چونسرو آزاد و نخل طوبی چهر مانند قرص ماه شب چهارده شعاع جواهرها برصورتش افتاده پرتو رویش به روشنی روز برتری داشت،چون یک بهشت غلماناز عمارت حرم بیرون آمد(430).
این دستاوردها استوارتر خواهد شد اگر دو اثر دیگر نقیب الممالک(ملکجمشید واگر دستیاب شود زرینملک)نیز به همین شیوه تحلیل،و با یکدیگر مقایسه شود؛به ویژه قصۀ زرینملک که شرایط آفرینش و نگارش آن دقیقا مانند امیر ارسلان است وآن را هم فخر الدوله مکتوب کرده است."