ملخص الجهاز:
"4این منطق که در اواسط قرن نوزدههم به صورت یک رشتۀ علمی در آمد،پس از منطق سنتی دومین مرحله در پیشرفت منطق صوری بود که از روشهای ریاضیات و دستگاه مخصوص علائم بهره میگرفت تا اندیشه را به کمک حساب که زبانی صوری شده است، (به تصویر صفحه مراجعه شود) بررسی کند.
وظیفۀ اولیۀ این کار عبارت بود از تلاش برای اثبات این که ریاضیات محض به طور کامل میتواند از اصول خاص منطق نتیجه شود و تنها از مفاهیمی استفاده کند که در واژههای منطق قابل تعریف هستند.
فلسفۀ علم وایتهد سراسر در پی آن بود که ثابت کند بنیان دانش در تجربه است، جهان ساختار هستیشناختی محکمی دارد و ذهن قادر است به این ساختار دست یابد.
این گونه بود که وایتهد اولین تز فلسفۀ علم را در وحدت طبیعت تعریف کرد،و براین امر تأکید نمود که سوبژکتیو بودن واقعیت یک نتیجۀ علمی نیست بلکه حاصل گمراهی فلسفی است.
اما در فاصلۀ سالهای 1920-1910 دیدگاههای فلسفی وایتهد از مرزهای نئورئالیزم که جهان بیرون را به مثابۀ مجموعهای از«دادههای حسی»تلقی میکرد که به صورت منطقی در ذهن دستهبندی شدهاند،فراتر رفت و به تدریج به این نتیجه رسید که فلسفۀ علم باید پایه و اساسی هستیشناسانه داشته باشد،که توسط فلسفۀ اندیشمند،یا به عبارت دیگر«متافیزیک»تأمین میشود.
وایتهد در کتاب اهداف آموزش و دیگر گزارشها29-که تا حد زیادی به جان دیوئی نزدیک است-این ایده را عرضه کرد که فرآیند آموزشی نباید صرف دستیابی به حقایق قدیمی باشد بلکه باید آموزش شاگردان برای حل مسائل و قوی کردن استعدادها و تواناییهای آنها را نیز شامل شود."