خلاصة:
کشور ایران در طی تاریخ معاصر خود و در پی آشنایی با پیشرفت های دنیای غرب، با آگاهی از کمبودهای خویش، با فراز و نشیب های فراوانی سعی نموده تا در مسیر توسعه گام بردارد. این تلاش که از دوره قاجار آغاز گردید، تا دوره پهلوی با هیچ نوع برنامه ریزی مدونی برای توسعه همراه نشد. چراکه اولین تجربه ایران در این زمینه به سال 1327 باز می گردد. از این سال به بعد بود که محمد رضا پهلوی برنامه هایی را در زمینه توسعه کشور اتخاذ و اجرا نمود. به این ترتیب وی در دوره سلطنت خود (57-1320) توانست 5 برنامه عمرانی و اقتصادی را به مرحله اجرا درآورد. مقاله پیش رو با شناسایی مفهوم توسعه و برنامه ریزی در راستای توسعه اقتصادی بر آن است که برنامه پنجم عمرانی و اقتصادی (56-1352) با توجه به استراتژی اتخاذ شده در آن برای توسعه اقتصادی (استراتژی توسعه صنعتی از سیاست درهای باز) تناسبی با شرایط سیاسی- اقتصادی جامعه ایران نداشت. نبود برنامه اقتصادی درست برای درآمدهای نفتی رو به افزایش در دهه 50، در کنار بی توجهی به توسعه کشاورزی و ایجاد سرمایه داری وابسته، باعث مهاجرت به شهرها، نارضایتی عمومی و پیامدهای دیگری گردید؛ این خود به یکی از عواملی زمینه ساز بحران و انهدام این رژیم در سال 57 تبدیل شدند
ملخص الجهاز:
"در این مقاله قصد داریم،ضمن شناسایی مفهوم توسعه و ضرورتهای برنامهنویسی در زمینهی توسعه به این سؤال بپردازیم که استراتژی برنامهی موردنظر یعنی برنامهی پنجم(56-1352)برای توسعهی اقتصادی چه بوده است و آیا این استراتژی با شرایط سیاسی و اقتصادی آن زمان همخوانی و تناسب داشته است یا خیر؟فرضیهی پژوهش آن است بیتوجهی سیاستگذاران به شرایط اجتماعی در اتخاذ استراتژی مناسب برای توسعه در این دوره زمانی(56-1352)منجر به عدم کارایی سیاستهای برنامه پنجم با شرایط اجتماعی کشور شده است،که خود میتواند یکی از عوامل بروز انقلاب سال 57 نیز به حساب بیاید.
حال سؤالی که طرح میشود آن است که برنامهی عمرانی پنجم،منطق توسعهی اقتصادی را بر چه مبنای قرار داده است و آیا منطق انتخابی این برنامه برخاسته از شناخت درست از نیازهای موجود زمان خود بوده است یا خیر؟ چرا استراتژی توسعهی صنعتی انتخاب شد؟ ملکی در کتاب توسعهی اقتصادی و برنامهریزی در بررسی استراتژیهای توسعهی اقتصادی در برنامههای توسعهی ایران قبل و بعد از انقلاب(جدول شماره 4)،درخصوص برنامهی پنجم عمرانی مینویسد:طرح اولیهی این برنامه به دنبال برنامهی عمرانی چهارم و براساس شرایط عمومی اقتصاد کشور به طور واقعبینانه تنظیم گردید.
آنچه بدیهی است افزایش ناگهانی درآمد نفت طی دههی 50(در اثر شوک نفتی سال 1973)،که هیچ برنامهی اقتصادی صحیح و توأم با دوررنگری برای مصرف آن پیشبینی نشده بود،ظاهرا حرکتی سریع به سوی پیشرفت در کشور به وجود آورد،اما آنچه در عمل روی داد آن بود،که این بیبرنامگی و آرزوهای بلندپروازانهی شاه در اجرای پروژههای نظامی،تورم و فساد بیشتر،عدم توزیع ناعادلانهی ثروت بین اقشار مختلف و مشکلات اجتماعی و سیاسی پیچیدهای را با خود به همراه آورد."