ملخص الجهاز:
"در این نوشتار چگونگی شکلگیری این مفهوم،وچگونگی ساختاربندی هویت ایرانی،باتوجه به شواهد تاریخی مربوط به مهاجرت آریاییان بهفلات ایران و شیوهی اندرکنش )noitcaretni( آنها با تمدنهای کهنتر ساکن در جنوب وغرب ایران،و آنگاه مبانی معنا شناختی نظم نوظهور هخامنشی به کمک سنگ نوشتههای به جامانده مورد وارسی قرار گرفته است و سه مفهوم بوم،مردم و شادی(و موازی با آنها،سهکلید واژهی قدرت،لذت،و معنا)به عنوان مبانی صورت بندی مفهوم ایران از آن میان استخراجشدهاند.
با توجته به این کهتاریخ نویسان غربی دست مایههای خود را ازکتاب مقدس برمیگرفتند و در این کتاب بیشتربه قلمرو سومر ارجاع شده است،و از آن روکه در ابتدای قرن بیستم راه برای کاوشهایباستان شناسانه-و البته غارتگرانهی-ایشاندر کشور مستعمرهی عراق هموارتر بوده است،گرایش جهانی بر آن است که میان رودان را علمدار پیشرفت و فن آوری در جهان باستانبدانند،و ایلام را همسایهای تحت نفوذ آن درنظر بگیرند.
با توجه به سکوت مستندات در مورد قبایلمتعددی که بعدها در قالب پارسها و مادها باهم متحد شدند،و اشارههایی که عمدتا از سویمنابع بابلی و آشوری در موردشان وجود دارد،میدانیم که ایرانیان مهاجر به فلات ایران،بهروشی آرام و صلح جویانه وارد قلمرو جدیدشانشدند و ارتباط شان با تمدن وارد قلمرو جدیدشانشدند و ارتباط شان با تمدنهای کهنتر مستقردر منطقه(مانند تمدنهای قفقازی مانا و ایلام)به شکلی بوده که از سویی گسستی سیاسی واجتماعی را در این جوامع ایجاد نکرده2،و ازسوی دیگر به وام گیری گستردهی عناصر اینفرهنگها در جوامع نوپای ایرانی منتهی شدهاست.
پ)عصر هخامنشیها و خاطرهی تاریخیایشان به صورت مجموعهای از اساطیر وروایتها در حافظهی ایرانیان باقی ماندهاست و در تمام دوران تاریخی مورد نظرمانزمینهی تعریف هویت برای ایشان بوده است."