ملخص الجهاز:
"در وضعیت تاریخی کنونی,فاشیستهای مخالفمکتب لیبرالیسم حقیقت را بدانگونه قلب میکنند کهگویا لیبرالیسم تضاد میان رشد بیمحابای اقتصادکاپتالیستی و نیازهای واقعی جوامع بشری را نادیدهانگاشته و معتقدند که این تضاد روبهرشد است؛متافیزیک معاصر هم در رویارویی با نقایص و اشکالاتی که علم پوزیتویستی و فلسفهی همراهشاز خود به جا میگذارد,جریانی رشد یابنده است.
باید اشارهنمود که برگسون بین زمان زنده و حاضر و زمانبه معنای تجریدی و انتزاعیاش در علوم طبیعیتفاوت قایل است و آن را هدف اصلی و دستمایهی مطالعات خود قرار داده که این امر پیشتر او را بهآستانهی مباحث دیالکتیکی میکشاند.
تحلیلهای گسترده وی در موردایدئولوژی و شناخت آن قابل تحسین اما تهی کردن مارکسیسم از اومانیسم(کهبه واقع در جایجای گفتارهای مارکس و فلسفهی وی جا دارد)عملی به دوراز دوراندیشی بوده است.
وی بعدها به روشنی گفت که مارکس جوانهنوز مارکس نشده بود!بدینگونه میتوان این ایراد را به آلتو سر گرفت کهاگر مفاهیم وی را مورد پذیرش قرار دهیم کل فلسفهی مارکسیسم را میتوانزیر سؤال برد زیرا مفاهیم ساختاری آن برگرفته از فلسفهس هگل است."