ملخص الجهاز:
"این فاجعهی تخصصگری،و رسوائی بیخبری از رشتههای اختصاصیدیگر است که درگیرودار چنین طوفانزدگی روانی هنرمند معاصر،فیزیکدانبرجسته و نامآوری چون«لوئی لپرنس رنگه»،بیخبر از کمترین واکنشرنجهای روانی،به بهانهی دفاع از هنر برای جامعه،از بیپیامی وبیالتفاتی شاعران امروز گله میکند که چرا آنان جهان را مانند اونمیبینند: «شاعران با حساسیت فوقالعاده و قدرت بیان،گاهی به بیراهه میروند.
»19 ایکاش،این فیزیکدان بزرگ یک لحظه هم به انسانها،دست کممانند اتمهای درون آزمایشگاه خود مینگریست!یعنی همانگونه که او ازخود میپرسد که:«چرا اتمهای مثلا اورانیوم،با اتمهای جیوه یاهلیوم،گردش و تکاپوئی دگرگونه دارند؟»همین شیوهی علمی را نیزبه انسانها،تعمیم میداد که دست کم آنچنانکه او استنباط کرده است: -چرا شاعران با حساسیت فوقالعاده و قدرت بیان،گاهی بهبیراهه میروند؟ -چرا آنان،به نیازمندیهای دوران ما،همچنانکه یک فیزیکدان آنهارا لازم میپندارد بیالتفاتند؟ -چرا آنان،جهان را از دریچهای تنگ مینگرند؟چرا که کوتهبینو تنگنظراند!؟ کوتاه سخن،اگر همهی این تشخیصها،یا استنباطها دربارهی هنرمندان زمان ما طبق گفتهی«لوئی لپرنسرنگه»درست باشد چرا آناناینچنیناند،یا اینچنین شدهاند؟ آیا بهمان اندازه که کشف علت دگرگونی حرکت اتمهای دو جسممختلف،برای یک فیزکدان مهم است تحول روحی و رفتاری انسانهامهم نیست!
انگیزههای گریز از رسالت در هنر پرهیز هنرمند از احساس و ابلاغ رسالت اجتماعی،از پیامآوری،و پیروی از دستور هنر برای جامعه از نظر روانی ممکن است ناشی ازانگیزهها و حالات هشتگانهی زیر باشد: 1-خودکمبینی،آزرم،فروتنی و فقدان اعتمادبهنفس لازماز اینکه هنرمند اثر خود را سودمند برای جامعه تشخیص دهد.
6-ممکن است پناهجوئی هنرمند بدامن هنر برای هنر،بر اثرعدم تفاهم جامعه از قبول نظر استثنائی،یا انقلابی و سنتشکن وی باشد."