ملخص الجهاز:
"هر دسته در سی سال اخیر سیر تحول خاص خود را داشتهاند کهمطالعه جنبههای کمی و کیفی آنجالب توجه است: مثلا کتابهای درسی کنونی چه در محتوی و چه در قالب قابل قیاسبا گذشته نیستند و با همه نواقصی که دارند قالبهای سنتی آموزش رامیشکنند و تفکر مداوم و عمل را وارد فعالیتهای آموزشی میکنند.
فرق است میان ادبیات و مطالب خواندنی،ادبیاتهمواره به شکافتن عمق فکر و احساس و زندگی انسان و تضادهای آنپرداخته و از دید ارزشهای پایدار انسانی به مسائل نگریسته است و هرگزآموزش را هدف قرار نداده،گذاشته است تا واقعیات و حقایقی کهاز عمق اثر تراوش میکند خود آموزنده باشد سعی نداشته است برایهر مسئله راهحلی را عنوان کند و مدعی ارائه طریق نبوده بلکه با اصالتخود خواننده را به تفکر و تعمق و جستجو واداشته نیروهای درونیاو را به حرکت درآورده است.
سادگی و روانی نوشته اثر بیشتر مورد توجه است تا محتوی و قالبهنری از طرف دیگر همه این کتابها تالیف نیستند و بطور متوسطه 80درصد ترجمه شده و فقط 20 درصد نویسنده ایرانی دارند و در اینمیان بازار ابتذال سخت رواج دارد و عملا دسترسی خوانندگان جوانما به ادبیات واقعی کودکان اندک و محدود است.
این آشفته بازار چیست که سیر تحول طبیعیادبیات کودکان کشور ما بدان دچار شده است؟ باید بگویم که این آشفته بازار تازگی ندارد چندین سال پیششورای کتاب کودک،طی جزوهای توجه نویسندگان و ناشران ومصوران را به آن جلب کرده بود ولی اکنون که این آشفته بازار ابعادتازهای یافته است باید با نظری تحلیلی شکافته شود به نظر من این آشفتهبازاری است که:1-ناشران ما بوجود میآورند."