ملخص الجهاز:
"آثار اساتید متقدمین فرخی-در فتح خوارزم {Sبرکش ای ترک و بیگسوفکن این جامۀ جنگ#چنگ برگیر و بنه در قه و شمشیر ز چنگ#دشمن از کینه برآمد به کمینگاه مرو#لشکر از جنگ برآسود،برآسای ز جنگ#وقت آن شد که گمانافکنی اندر بازو#وقت آنست که بنشینی و برداری چنگ#بمصرف اندر کم گرد که از گرد مصاف؛#زلف مشکین تو پرگرد شود ای سرهنگ#نرمک از گرد سپه زلف سیه را بفشان#تا فرو ریزد با گرد سپه مشک به تنک#رخ روشن را زیر زره خود مپوش#که رخ روشن تو زیر زره گیرد زنگ#زره خود برخ بر،چه نهی خیره که هست#رخ گلگون تو زبر زره غالیه رنگ#ای مژه تیروکمان ابرو،تیرت بچهکار؟#تیر مژگان تو دلدوز تر از تیر خدنگ#تیر مژگان تو چونان گذرد بر دل و جان#که سنان ملک مشرق بر آهن و سنگ#آنکه بپرید سر برهمنان جمله به تیغ#وانکه بشکست بتان بر در بتخانۀ گنگ#آنکه چون روی بخوارزم نهاد از فرعش#روی لشگرکش خوارزم برآورد آژنگS} {Sبه(هزار اسب)فزون از دو هزار اسب گرفت#همه را تر شده از خون خداوندان تنگS}عصر غزنوی-فرخی سیستانی * معاصرین بهار-در حملۀ شاه مخلوعو سلام رسمی {Sمی فروهل ز کف ای ترک و بیگسونه چنگ#جامۀ جنگ فروپوش که شد نوبت جنگ#باده را روز بیفسرد،بنه باده ز دست#چنگ را نوبت بگذشت،بله چنگ ز چنگ#رخ برافروز و رخ خصم بیندای بقیر#قد برافراز و قد خصم دوتا ساز چو چنگ#از بس دوش تفنگ افکن و آسوده گذار#لختی آن دو سر زلف سیه غالیه رنگ#نه که آنزلف تبه گردد از گرد مصاف#نه که آنروی سیه گردد از دود تفنگ#زلف تو مشک است از گرد نفرساید مشک#روی تو ماه است از دود نگیرد مه زنگ#همره تعبیه بشتاب سوی دشت نبرد#چون بدشت اندر آهو و بکوه اندر رنگ#آهوئی چون تو ندیدستم کاندر بیکار#بدرد پهلوی شیر و بکند چشم پلنگ#جز تو هرگز که شنید آهو،با درع و کمان#جز تو هرگز که شنید آهو،با تیر خدنگS} {Sآهوئی لیکن پروردۀ آن دشت که هست#آهوانش را امروز بشیران آهنگ#خطۀ ایران،منزلگه شیران که خداش#نام پیروزی بنگاشته بر هر سر سنگ#کشوری جای مهآبادی و شاهان مدی#مهترانی چو کیا مرز و چو آذر هوشنگ#انکه جمشیدش بر کرد ز کیوان دیهیم#وانکه کاوسش بنهاد بگردون اورنگ#شاه کیخسرو او برد خشم تا در شام#شاه گشتاسب او راند سپه تا در گنک#شاه دارای کبیرش ز خط وادی(نیل)#تا خط وادی(آمویه)درآورد بچنگ#تیر دادش زد،بر دیدۀ یونانی تیر#اردشیرش زد،بز تارک رومانی سنگ#بست شاپور دست ملک روم بپشت#کرد بهرامش بر پای مهان یالاهنگ#چندگه کیش زراتشتش آراست بر وی#رانسپس دولت اسلامش نو کرد برنک#ملک منصوری او از در ری تا در چین#ملک محمودی او از در چین قالب گنک#لشکر دولت سلجوقش بسپرد بکام#از خط باغ ارم تا چمنپور پشنگ#داشت فرهنگ هزاران ز ملک اسمعیل#هم ز عباس شهش بود هزاران فرهنگ#بگه دولت تهماسب شهش روز و شبان#بیکی جای غنودند بهم گور و پلنگ#گرچه بد دولت ایران بگه(نادرشاه)#همه تیغ و همه تیر و همه رزم و همه جنگ،S}&%01007BMDG010G% {Sلیک از ان رزم بد ایران را آسایش نرم#هم از آن جنگ بد ایران را آرایش و هنگ#هرکجا بگره یکران ملک پاینهاد#از سر فخر برافراشت سراز هفتورنگS}***{Sدشمنش خیر ندیده است جز از دست اجل#خصم او کام نبرده است جز از کام نهنگ#هست ایران چو گرانسنگ و حوادث چون سیل#طی شود سیل خروشان و بجا ماند سنگ#بینم آنروز که از فر بزرگان گردد#ساخت ایران آراسته همچون ارژنگ#کار گامی زپی کاوش،در هر معدن#ایستگاهی زره آهن،که هر فرسنگ#مردمانی همه با صنعت و با فخر و غرور#که ز بیکارگی و تن زنی آبدشان ننگ#بن هرچه فرو برده بپشت ماهی#سر هر قصر برآورده باوج خرچنگ#رستنی رسته بهر مزرعه دشت اندر دشت#بارها بسته بهر دهکده تنگ اندر تنگ#نکتهها کرده زبر مرد و زن از گفت بهار#عوض گفتۀ تازی و روایات فرنک#تا جهان است بود دولت مشروطه بپای#جیش ما غالب و شاهنشه ما با فرهنگS}عصر انقلاب-ملک الشعرا بهار ***"