خلاصة:
حکومت فاطمیان در فاصلۀ سالهای (297-567 ﻫ.ق) در دو نقطۀ شمال آفریقا برسرکارآمد؛ ابتدا در مغرب اسلامی به مرکزیت قیروان (297-362 ﻫ.ق) و سپس در مصر به مرکزیت قاهره (358-567 ﻫ.ق). سیاستهای مذهبی این دو مرکز متفاوت بود. این مقاله بر آن است تا نخست سیاستهای دوران مغرب را با سیاستهای دوران استقرار در مصر از زمان فتح تا پایان حکومت الظاهر (358-427 ﻫ.ق)، که سالهای اقتدار فاطمیان بود، مقایسه و تحلیل کند.دوم، اهداف و شیوه های اجرایی سیاستهای مذهبی فاطمیان رادر مغرب و مصر تحلیل کند. سوم ،نقش خلفای فاطمی را در اجرای این سیاستها تبیین نماید. اما سیاست مذهبی فاطمیان در مغرب، بر شیوۀ تحمیل عقاید و شعائر دینی اسماعیلیان استواربود و همین امر موجب تداوم نیافتن حضور سیاسی و معنوی و دینی آنان در مغرب شد. سیاست مذهبی آنها در مصر بر شیوۀ تسامح و آزادی مذاهب دیگر در بیشتر دوران حضورشان مبتنی بود. این شیوه بااینکه زمینۀ نفوذ مذهبی و اعتقادی را فراهم نمیآورد ، موجب تداوم حضور سیاسی آنان به مدت 209 سال (358-567 ﻫ.ق) میشد.
Fatemian`s administration was formed on two regions of the north of Africa between 297-567A. H. First، it was in Ghirvan –capital of Islamic Morocco- during 297-362 A. H.; and then the place changed to Cairo –capital of Egypt- during 358-567 A. H. The administered religious policies on the two capitals are different. This survey attempts to compare and analyze the two era`s policies since the date of conquest to the end of Alzaher era 358-427 A. H.، which were Fatemian`s dominance and powerfulness، then to analyze the objectives and administrative approaches of Fatemian `s religious policies in Morocco and Egypt; and to state the role of fatemian`s Caliphs on policies administration. The fundamental characteristic of Fatemian`s religion in Morocco was to impose Ismailian`s religious doctrine; while could not continue their political and religious presence in Morocco. The base of their religious policies in Egypt was religious freedom. Although this policy was not suitable to provide a stable belief and not allow other believes to penetrate، it caused the stability of political presence for 209 years (358-567 A. H.).
ملخص الجهاز:
ابن هیثم، که خود از داعیان اسماعیلی شمال آفریقا و معاصر این دوران بود، در مورد برخورد با علمای اهل سنت و پیروان آنان مینویسد: « کتابهای مالک و ابو حنیفه به طبیبان و دارو فروشان و عطاران فروخته شد تا درآن دارو بپیچندکه بیارزشی و کماهمیتی و ناامیدی از سودمند بودن آن کتابها را نشان دهند.
فاطمیان پس از ورود به مصر درصدد برآمدند اعتقادات اسماعیلی راگسترش دهند و سیاست خاصی را در مورد سرزمین های شرقی در پیش گرفتند (852( Lev, Yaacov ,1991: 11 Canard, 1991:Vol 11 ( )؛ ولی شیوۀ این اشاعه با شیوه آنان در مغرب متفاوت بود.
این نظرپذیرفتنی نیست که فاطمیان چون در مغرب نتوانستند مذهب اسماعیلیان راگسترش دهند و با مخالفت گستردۀ مردم بربر و علمای مالکی روبرو شدند دیگر در مصر درصد دنبودند اعتقادات خود را اشاعه دهند (Standers , 1998 : 174) .
گسترش مراکزمذهبی و تعلیمی اسماعیلیه در مصر پس از ساخت قاهره ، این شهر به عنوان مرکز سیاسی و مذهبی فاطمیان انتخاب گردید (رک : المقریزی ، 1996 1/ 134 ).
(المقریزی، 1996: 1( 227) جایگاه الازهر در سیاست مذهبی فاطمیان مصر این گونه بود که هرفرد متمایل به مذهب اسماعیلی بتواند با حضور در آنجا به آسانی به یادگیری تعالیم اسماعیلی بپردازد (بادکوبه و فضلی ، 1387 : 29).
او تلاش کرد آنان را با اجباری کردن شعائر و مناسک و عقاید اسماعیلی به پذیرش این مذهب وادار کند و معادلۀ مذهبی جامعۀ مصر را به سود اسماعیلیان تغییر دهد.