خلاصة:
مقاله حاضر در پی آن است تا با نگاهی موشکافانه آراء و اندیشه های منظومه فکری مهدی بازرگان را مورد واکاوی و مداقه قرار دهد. حقیقت امر آن است که دستگاه فکری مهدی بازرگان را در دو مرحله فکری می توان مورد بررسی و شناسایی قرار داد. بازرگان در مرحله اول تفکر خویش، تلقی حداکثری از دین را مطمح نظر خویش قرار می دهد و این نظر را به کرسی می نشاند که آموزه های اسلام ناظر به تمامی ساحات و شوون زندگی است. از منظر این نواندیش دینی، هم ساحت نظر و هم ساحت عمل و هم چگونگی سیاست ورزی و مدیریت کلان و حتی علم تجربی نیز از دین قابل استخراج است. بازرگان در این دوره، گرایشی علمی- اجتماعی یا به تعبیری برون گرا و سیاسی به دین داردو وجهه همت خویش را در همنشینی و آشتی دادن علم و دین قرار می دهد. این طرز تلقی حداکثری بازرگان از نقش دین در جامعه و دولت در آخرین سخنرانی این متفکر دینی تحت عنوان «خدا و آخرت هدف بعثت انبیا» دچار نوعی استحاله ودگردیسی پارادایمی می شود و بازرگان همچون متفکران سکولار مسلک ، تفکر دین برای دنیا را زیان بار می خواند و نقش دین را به ساحت خصوصی افراد تقلیل می دهد. در مقام بررسی و نقادی آراء این نواندیش دینی، می بایستی از دو بازرگان متقدم و متاخر نام بردورویکردروش شناسانه مقاله دراین بررسی تحلیل محتوای کیفی است که براساس آن آثاربازرگان دراین دودوره فکری به منزله بازتابی ازگفتمان غالب درهرعصرتحلیل می شوند.یافته های این مقاله نشان می دهد که نحله نواندیشی دینی بارویکرد علم گرایانه به پیش قراولی مهدی بازرگان به دلیل صبغه برون دینی و تاکید مفرط بر بهره گیری از آموزه های پوزیتیویستی و کارکردگرایانه، مقومات اصیل درون دینی را به محاق می برد و آخرالامر در وادی سکولاریزم و تلقی حداقلی از دین در می غلتد.
ملخص الجهاز:
به نظر میرسد با توجه به بحث بومی سازی علوم انسانی که از مسائل مبرم و پر مناقشه ایران امروز است، عناصر و دقایق سازنده متفکرانی چون بازرگان که وجهه همت خویش را بر همنشینی میان علم و دین قرار داده بودند، اهمیت دوچندان و مضاعفی پیدا می کند؛ به همین اعتبار در این نوشتار سعی بر آن است که با بازخوانی و باز کاوی آرای مهدی بازرگان، گام هایی هرچند ناچیز در راستای تحقق پروسه بومی سازی علوم انسانی و از میان برداشتن موانع موجود بر سر راه این مهم برداشته شود.
در این عصر که فضای بعد از جنگ و نشو و نما و حیات دوباره لیبرالیسم است؛ بازرگان متأثر از گفتمان غالب لیبرالیسم، دین را در حوزه خصوصی زندگی قرار می دهد و مدیریت حوزه اجتماعی حیات آدمی را به دست عقل و علم می سپارد (۲۳) توسعه لیبرالیسم و اوج گیری گرایش های لیبرالی و کم جاذبه شدن تفاسیر ایدئولوژیک از دین که بازرگان در مرحله اول فکری خویش، کباده آن را می کشید، این متفکر دینی را با پرسش هایی از این دست روبه رو می کند که آیا دین صرفا برای برقراری ارتباط انسانی با خدای او و معطوف کردن توجه او به خدا و آخرت آمده و یا اینکه دین رسالتی این جهانی نیز دارد؟ حاصل تأملات بازرگان در این زمینه، به دستیابی او به فهم هایی از متون دین منجر می شود که در واقع تجدید نظری اساسی در برداشت های پیشین اوست.