ملخص الجهاز:
"آسودگی موج دل موج برای ساحل تنگ شده بود از این همه بالا و پایین رفتن حالش به هم میخورد.
به دوستش که از دور میآمد نگاه کرد،عجب تیز میخرامید،بلند شده بود،بلند بلند،دور زد و آرام پایین آمد و دوباره رفت که بالا برود.
چیزی به سیب سرخ که لپهایش گل انداخته بود نمانده بود، یک روز صبح که چشم باز کرد دید سیب افتاده است.
پایین را نگاه کرد،نیوتن زیر درخت خوابیده بود،از خیانت معشوقهاش دلگیر شد و سراغ سیب بعدی رفت که آن بالا روی یک شاخه خوابیده بود.
این سار بود که عادت داشت برایش فکر کند.
بیعدالتی دندان سالم غرغر کرد: از صبح تا شب کار میکنم و هیچکس از من تشکر نمیکند،ولی دندانهای فاسد را طلا میگیرند،از شما میپرسم!این عدالته!دندان فاسد چکار کرده که شایسته این پاداش باشه؟ ساعت دیواری ساعت دیواری با آنکه به اهمیت و مسئولیتش آگاه بود جلو نرفت،ایستاد تا پاسدار زمان باشد."