ملخص الجهاز:
"مژدهای که دل نجات از ظلماتم دادندوز کف خضر نبی آب حیاتم دادندتشنه بادیۀ عشوۀ ذاتم دیدندجامی از چشمۀ اسما و صفاتم دادندچه مبارک شب قدری که به چندین برکاتاز بر لوح و قلم،برگ و براتم دادندکور سویی زدم آنقدر به شب تا چون شمعمحرمم دیده و ره در خلواتم دادندبس وضو ساختم از زمزم میزاب سرشکتا به جان رفرف معراج صلاتم دادندسر میراث نبی داشتم و سحر کلامکه کلید در گنج کلماتم دادندبا بیاض سحر از مردمک دیده حورمشک سودند و سیاهی به دواتم دادندتا کنم کام جهانی شکرین،چون حافظکلکی از نیشکر و شاخ نباتم دادندجز شهیدانه به سرچشمه کوثر نرسیتشنگیها به لب شط فراتم دادندپایمردی است که آن صبر و سکونم بخشیدتلخکامی است که این قند و نباتم دادندباری از چشمه عشق آب حیاتی خوردمکه دگر ایمنی از چاه مماتم دادندناکریمان،به گدایان برکت میگفتندمدح او گفتم و چندین برکاتم دادندشهریارا چه کنی فاش که تشریف قبول؟با چه تشییع و سلام و صلواتم دادند چاه در آبها فرو خواهم رفت."