ملخص الجهاز:
"حتی اگر ما مسلم&%09828BNDG098G% بگیریم که به یک معنی دورۀ تاریخ واقعی علمباید به فلسفه علم مربوط و متکی باشد،در اینصورت،تاریخ واقعی و تاریخی که بازسازیهنجاری شده است تا چه حد باید باهم جفت وجور شوند؟از آنجا که،نه مورخ و نه فیلسوف،هیچ یک،به این معتقد نیستند که تمام تاریخ علممعقول است،پس چرا باید فیلسوف نگران باشد ازاینکه معلوم شود که در تفسیر او بسیاری ازحوادث در تاریخ مفاهیم علمی دارای عناصرغیرعقلانی هستند.
حتی اگر اندکی در شرایط مذکور مسامحهکنیم(یعنی الگوئی بدون آگاهی بهکار رفته باشد ویا الگوهائی را مورد استفاده قرار دهیم که کفایتعلمی لازم برای نگارش تاریخ علم را ندارد)دراین صورت آنچنان عقلا"غیرمسئولانه عملکردهایم که گوئی بهطور عمد از شواهد تاریخیاغماض کردهایم.
اما اگر بفرض قدمی فراتر برویم و بپرسیم:س(2):چرا نیوتن باید نظریهای را که بهطور فاحشی با اطلاعات،ناسازگار است،رد کند؟ خود این سئوال،عجیب و غریب به نظرمیرسد،بدینجهت عجیب است که مورخان اینرا فرض مسلمی میدانند که در زمان نیوتنسازگاری نظریهها با اطلاعات،امر معقولیبوده است و همین که کسی بتواند نشان دهد کهرفتار کسی(تحت شرایطی)معقول بوده است،دیگر چیزی برای تبیین کردن باقی نمانده است،ووظیفه تبیینی او تمام میشود.
ما به نحو معقولی به چنین جوابیخرسند میبودیم(البته به شرط اینکه در واقع همشواهدی تاریخی برای ج(3-1)وجودداشته باشد) نکته این است که تبیینهای مورخ همواره ازقوانین عقلانیت و موجه بودن استمداد میکنند،وبدینوسیله عدۀ بسیاری از نظامهای هنجاری{o27o}را پیش فرض خود قرار میدهد،و همچنانکه درمورد هنجارهای گزینش باید مرعی میشد،دراینجا نیز مورخ باید این نکته را موردنظرداشته باشد که هنجارهای عقلانیتی که بهکارمیبرد،بهترین هنجارهای موجود است."