خلاصة:
مهمترین بحرانی که اکنون در خاورمیانه وجود دارد، اشغال فلسطین توسط صهیونیستهاست. یکی از پیامدهای مهم این بحران، پیدایش «مسئلة آوارگان فلسطین» است. برخلاف گفتمان صهیونیستی، پیدایش مسئلة آوارگان، نه به سال 1948 بلکه به سالها قبل از آن باز میگردد و برخاسته از نگرش صهیونیسم به فلسطین است. از روزهای نخستین پیدایش صهیونیسم سیاسی، شعار «سرزمینی بدون مردم برای مردمی بدون سرزمین» راهنمای عمل صهیونیستها بوده است. پیام این شعار، آن است که در سرزمین فلسطین، فلسطینیها حق سکونت ندارند؛ بنابراین آوارگی آنها بسیار طبیعی خواهد بود. در تفکر صهیونیسم که دولت یهودی در مرحلة اول در سراسر سرزمین فلسطین و سپس از نیل تا فرات، تشکیل میشود، امکان همزیستی با فلسطینیها وجود ندارد. بر اساس این نگرش، این نوشتار ادعا میکند که طرح تشکیل دولت مستقل فلسطینی حتی در صورت تحقق، به تشکیل شبهدولتی منجر خواهد شد که تفاوت ماهوی با تشکیلات خودگردان فلسطین نخواهد داشت و مسئلة آوارگان فلسطینی همچنان حلنشده باقی خواهد ماند.دارد که باعث شود عربها به این یک وجب خاک بچسبند.(25) «بنزیون دینر» نخستین وزیر آموزش وطنشان حتی برای اسراییلیهای میانهرو نیز حکم تابو را دارد.(41) چون با بازگشت حتی محدود به رغم برخی ظاهرسازیها، اعتقادی به تشکیل دولت فلسطینی در کنار دولت یهودی ندارند، زیرا
ملخص الجهاز:
"اما سؤال این است که آیا طرح تشکیلات خودگردان برای ایجاد دولت مستقل فلسطینی و به طور کلی پیگیری این رویکرد میتواند مسئلة آوارگان فلسطینی را حل کند؟ پاسخ اولیه به این سؤال این است که با توجه به نگرش صهیونیسم به سرزمین فلسطین، اولا تحقق طرح فوق امکانپذیر نخواهد بود؛ ثانیا حتی در صورت تحقق، به تشکیل یک شبهدولتی منجر خواهد شد که تفاوت ماهوی با تشکیلات نخواهد داشت و بنابراین، مسئلة آوارگان فلسطینی همچنان حلنشده باقی خواهد ماند.
(10) به طور کلی، مقامهای صهیونیستی معتقدند: علت اصلی پیدایش مسئلة آوارگان فلسطینی، تصمیم سران عرب بوده و با پذیرش آوارگان یهودی از کشورهای عربی پس از 1948، یک «مبادلة جمعیتی» غیر رسمی با جهان عرب انجام شده است(11) و اشغال فلسطین تاثیری در آوارگی آنها نداشته و رهبران عرب، آگاهانه عزیمت آوارگان در سال 1948 را سازماندهی کردند تا حس انتقام را در عربها بر انگیزانند.
یکی از راهکارهای فلسطینیها واگذارکردن مسئلة بازگشت آوارگان فلسطینی به سران سازشکار کشورهای عربی بوده که عملا بیهوده بوده است، زیرا برای رهبران عرب حتی در دورة قبل از سازش به دلایل گوناگونی، آرمان فلسطین بهانهای برای دست یافتن به قدرت در عرصة سیاسی داخلی آن کشورها و رهبری جهان عرب بود.
با توجه به مطالبی که دربارة روند شکلگیری مسئلة آوارگان فلسطینی و مواضع رژیم صهیونیستی در این زمینه گفته شد، حل مسئلة آوارگان فلسطینی با شیوة سازش -که افرادی مثل محمود عباس پیگیری میکنند- همچنان بینتیجه باقی خواهد ماند، زیرا: 1- دولت مستقل فلسطینی مورد نظر تشکیلات خودگردان فلسطین، حتی اگر با مخالفتهای قاطع آمریکا و رژیم صهیونیستی روبهرو نشود، یک شبهدولت خواهد بود و نه دولت مستقل؛ آنچه از آن تحت عنوان دولت مستقل فلسطینی یاد میشود یک دولت نیست، زیرا ویژگیهای یک دولت را ندارد."