خلاصة:
انتقاد از عقل نظری در دو مکتب ذوقی خراسانی و عرفان نظری مکتب ابن عربی دو صورت مختلف یافته است. در عرفان خراسانی بیشتر بر تقابل آن با عشق و ناتوانی اش از همراهی با عشق در طی طریق سلوک تاکید شده است. این تلقی بیشتر بر ناتوانی عقل در تحریض بر عمل و ورود در حیطه عرفان عملی متکی است. در عرفان نظری بر ناتوانی های عقل در حوزه ادراک و توجه به محدودیت های عقل نظری در درک حقایق تاکید می شود. ساحت هایی از حقیقت، ورای ادراک عقل وجود دارند که باید به طریق دیگری از حقایق مرتبط با آن ساحات آگاه شد. صدرالدین قونوی از برجستگان مکتب عرفان نظری است که بر اثبات ناتوانی های عقل نظری با استفاده از براهینی که مقدمات آن ها متخذ از فلسفه و برخی متخذ از عرفان است، در این راه تلاش کرده است. براهین او را حمزه فناری جمع و تلخیص کرده است، براهین یادشده از قوت و ضعف یکسانی برخوردار نیستند و ازاین جهت تقدم و تاخر دارند. در این نوشته با بررسی و تبیین ادله مذکور میزان توفیق آن ها در اثبات مدعا، مورد ارزیابی قرار گرفته است.
ملخص الجهاز:
"از یکسو در معنای عقل چنان توسعی داده شده است که هرنوع ادراک مفهومی کلی و نیز هرگونه کشف و شهود عرفانی و یا وحی و الهام الهی را بربگیرد و در واقع به این طریق هرگونه اختلاف رأی در باب تفاوت دیدگاه عارف و فیلسوف درباره عقل ناصواب پنداشته شده و ناشی از عدم توجه کامل به معنا و مابازای واقعی عقل تلقی شود(دینانی،1380:85)و از سوی دیگر جمع کثیری از عرفا و صاحبان اذواق و مواجید از دیرباز در فرهنگهای گوناگون بر این امر تأکید ورزیدهاند که عقل نظری در ساحت درک حقیقت و دریافت مواجید عرفانی ناتوان است و بلکه در مواردی مانع شهود حقیقت میشود.
منظور این است که خود قونوی این سخن را به نحو اطلاق درست نمیداند، در این صورت چگونه ممکن است ابن سینا که عمر در سر این کار،یعنی جستوجوی شناخت اشیاء با تقید به قوانین و اصول علم منطق گذاشته است از اساس منکر امکان شناخت حقایق اشیاء و امور برای بشر به نحو اطلاق باشد؟اگر مراد کلام ابن سینا همان باشد که قونوی بیان کرده است باید در مجموعۀ آنچه خود او نیز به عنوان علم و معرفت عرضه کرده و در دفاع از آنها کمال جدیت و اهتمام را ورزیده است به دیدۀ تردید نگریست و بین آراء او و آراء مخالف در قرب و بعد نسبت به واقع و نفس الامر تفاوتی قائل نگشت."