ملخص الجهاز:
"فلسفۀ اخلاق جدید به چه علت رهیافت باستانی اخلاق رااحیا نموده است؟در مواجهۀ با آن این امر غریب به نظر میرسدکه با دارا بودن دو فرضیۀ متفرع گشته از فیلسوفان دنیای جدید-هر فیلسوف اخلاقی-آنها به حال خود واگذاشته شوند و بهطور کامل ضرورت بازگشت به افلاطون و ارسطو احساس شود.
علت ناخرسندی فزاینده در رابطه باوظیفهگرایی و فایدهگرایی که باعث احیای اخلاق فضیلت شده،بیان گشته است(ولی در این باره که کدام یک صحیحترین است،هیچ شیوهای مشخص نشده است)لیکن قطعا یک بخشی از هرداستان به نظر میرسد چنین باشد که ادبیات غالب،تعدادی ازموضوعاتی را که هر فلسفۀ اخلاق شایستهای میباید مورد بحثقرار دهد،نادیده انگاشته یا یک امر فرعی محسوب میکند.
این ضرورت که اخلاق فضیلت باید برخلاف دورهیافت دیگر بتواند اجمالا وضعیت خود را به گونهای معین بداردکه بتواند هم به قدر کفایت واضح شود(به صورت فصلی)تا جامعهمۀ فضیلتگرایان گشته و نیز کاملا مانع همۀ وظیفهگرایان وفایدهگرایان شود و آنها را خارج از خود نگه دارد،تا حدی افراطیبه نظر میآید.
چرا اصلا باید کسی از ما این انتظار را داشته باشد&%FKG054G% که ما قادر بر انجام چنین چیزی باشیم؟ فکر میکنم یک دلیل اینکه مردم از ما میخواهند که اینکار را بکنیم،صرفا بیگانگی[آنها نسبت به اخلاق فضیلت]است.
یک دلیل دیگر مبنیبر اینکه ما باید جواب تازهای به«اخلاق فضیلت چیست؟»بدهیم،فکر کنم ماندگاری این اندیشه باشد که اخلاق فضیلت-همانطوری که قبلا اشاره کردم-یک رقیب برای وظیفهگرایی یافایدهگرایی نیست،بلکه به صورت قابل توجهی متفاوت از آنهااست به همان صورتی که خود آنها هم متفاوت از همدیگرند."