ملخص الجهاز:
"» راستی،اگر رحمت و لطف در ذات انسانیت نبود،مادر و پدر را چه داعی بود که از تمام عمر و توان و جان و سرمایهء خویش بگذارند تا فرزندشان را بزرگ کنند؟!چیزی که هست،خطر بزرگ فراموشی و دنیامحوری است که آدمی را خودنگر کرده،گستره رحمت هستی را نادیده گرفته و همه‌چیز را برای خود می‌خواهد و می‌طلبد،تا جایی‌که اکثر آدمیان حاضرند سعادت خویشتن را به قیمت شقاوت دیگران تأمین نمایند.
بر همین منوال،اکثر آدمیان،آن‌چنان به دنبال منافع شخصی و زندگی روزمره خود می‌روند که از یاد می‌برند تمام هستی وعالمیان،از کوچک و بزرگ،بر عهد رحمت و لطف محبت قرار دارند و آن گاه که این گهواره زیبا و آرام‌بخش،لمحه‌ای و لخته‌ای متزلزل شود،سنگ روی سنگ‌بند نخواهد شد.
گرچه شخصیت مور خواندنی‌تر از اندیشه او است،اما در این مختصر، کوشش می‌شود تا شمایی از آرمان شهر او ترسیم گردد و کلیدی برای شناخت بهتر اندیشه‌اش به دست داده شود.
این مرد خاطرات خود را از مردم جزیره یوتوپیا برای مور باز می‌گوید و با مقایسه قوانین آنان با قوانین حاکم بر جوامع آن روز،آنان را مردمی خردمند معرفی می‌کند.
مور از زبان هیثلودی عیب‌های جامعه موجود را برمی‌شمارد و ذهن خواننده را برای پذیرش جامعه آرمانی خود در بخش دوم کتاب آماده می‌کند.
در جزیره‌ای هلالی شکل و مجزا از دیگر کشورها،مردمی خردمند به نام «اکوریا»زندگی می‌کنند که به گفته هیثلودی،که مردمان دیگر را نیز دیده و قوانین آنان را سنجیده است،بهترین مردمان هستند و به دلیل قوانین عادلانه و عاقلانه خود،بهترین زندگی را دارند و به سعادت دست یافته‌اند."
(
, 
, 
)
