ملخص الجهاز:
"برادرم-اینجا انسان میلاد دوباره خویشتن را به نظاره مینشیند و در عبور هر گلوله،پرواز مرگ، حقارت زندگی و عظمت روحهای عظیم صابر و عاشق را میبیند و همه ادعاها و رجزخوانیهای خویش را به محک تجربه و عمل میکشاند،اگر میخواهی بدانی چقدر اندوختهها و آموختهها با وجودت آمیخته و تا چه حد رشتهء اتصال و پیوندت با محبوب برقرار است.
این نامه همچون ستارهء دنبالهداری است که از متن شب تا صبح امتداد داشته است،نیمهء نخست آن را هنگامی نوشتم که هرگز به نوشتن نیمهء دیگرش اعتمادی نداشتم، آسمان به سن تئاتری تبدیل شده بود که بازیگرانش گلولهها بودند.
وقتی رهبر،رهبرش را از میان کودکان(دانشآموزی از خیل دانشآموزان«معلم»امروز) انتخاب میکند-وقتی ایثارگران عاشق پاسدار و بسیج،بیهراس و تردید،لبخندزنان و تکبیرگویان خود را به گلولهها میسپارند،وقتی مظلومانهترین شهادتها را در مرزهای نفاق و کفر به تماشا ایستادهایم،آیا حقارت اعمالمان شرمسارمان نمیکند؟ برادر معلم-من و تو امروز شاگردان مکتب این معلمان عاشقیم."