کدامین راه؟ کدامین پاسخ؟ (حکایتی از یک مشکل تربیتی) الأدب والفن

"!پدر قاسمی اومده اگه‌ می‌خوای با اون صحبت کنی بیا تو دفتر آقای مدیر»من با سرعت به دفتر مدیر مدرسه رفتم و همین که از در وارد شدم،چشمم افتاد به مردی بلند قد با ریشی پرپشت که پیراهنی سیاه به تن‌ داشت و در گوشه دفتر با قیافه محزون و افسرده نشسته بود و با مدیر مدرسه در حال گفتگو بود من و معاون مدرسه هم‌ وارد شدیم و او همینکه مرا دید از جا بلند شد و با یکدیگر به سلام و احوالپرسی پرداختیم سپس او را دعوت‌ به نشستن کردم و از او علت غیبت‌ فرزندش را جویا شدم و او درحالی که‌ خیلی آهسته و با صدائی بم حرف‌ می‌زد،گفت:«آقا خدا پدر و مادرتون‌ رو برای شما حفظ کنه واقعا نعمتیه‌ که آدم تا اونو از دست نده،قدرش رو نمی‌دونه»."