خلاصة:
یکی از مباحثی که امروزه در ایران، به پیروی از بعضی متفکران غربی مطرح میشود، تقدسزدایی از جهان و دین است. از جمله مباحثی که سعی در تقدسزدایی از آن شده است، جایگاه امام است. برخی نویسندگان ادعا کردهاند که علمای قرن دوم و سوم، از جمله شیخ صدوق، هیچ مقام فرابشری برای ائمه( قائل نبودهاند و علمای متقدم و حتی خود اهلبیت(، امامت را در حد «علمای ابرار» تنزل دادهاند. برخی نیز اعتقاداتشان مخالف این نظر بوده، تحت عنوان غلات شناخته شده و از جامعة شیعی طرد شدهاند.این مقاله در پی این است که با تتبع در کاربردها و صفات ذکرشده برای غالیان در کتب شیخ صدوق، مرز غلو را در اندیشة او پیدا کند و نشان دهد برخلاف ادعای این نویسندگان، شیخ صدوق، با اینکه به سهوالنبی معتقد است، صفات فوق بشری بسیاری را برای اهلبیت( اثبات کرده و به این صفات اعتقاد داشته است.
Some Iranians who follow some western thinkers show special interest in the issue of desecration (desacralization) of world and religion. Among the things which has been desecrated is the position of Imam. Some writers claim that the scholars of the second and third century ('AH')، including Sheikh Ṣaduq (May God have mercy on him) rejects the idea of the superiority of Imams over others، and that earlier scholars have mercy on him)، as well as the Imams themselves have reduced position of Imamate to "righteous scholars". They also claim that whoever disagree with this view is considered extremist and has to be excluded from Shi'a society. Having studied the applications and characteristics of extremists mentioned in Sheikh Ṣaduq's works to find the limits of immoderate beliefs in his thought this paper concludes that، contrary to these writers' claim، Sheikh Ṣaduq confirms that many of the characteristics of the Household of the prophet show their superiority over others although he thinks that the prophet is liable to distraction.
ملخص الجهاز:
"سیدحسین مدرسی طباطبایی در کتاب مکتب در فرآیند تکامل و محسن کدیور در مقالات و سخنرانیهای خود چنین بیان میکنند که اندیشة غالب در میان علمای شیعه از نیمة دوم قرن سوم تا نیمة قرن پنجم، نفی صفات فرابشری از ائمه( است؛ یعنی علمای طراز اول شیعه در قرون اولیه معتقد بودهاند ائمه( منصوب خدا نیستند وعلم لدنی و عصمت ندارند؛ و اعتقاد به وجود چنین صفاتی ـ نصب الهی، علم لدنی و عصمت ـ برای اهلبیت(، نزد علمای قرون سوم تا پنجم غلو شمرده میشد و در قرون بعد پیدا شده است.
شیخ صدوق در کمالالدین نیز اشاره میکند که اعتقاد به زنده ماندن اهلبیت، از عقاید طایفهای از غلات است: «بعضی ادعا کردهاند که ائمه کشته نشدهاند و مانند حضرت عیسی( هستند که امر بر مردم مشتبه شده است؛ اما این درست نیست و در مورد ائمة ما هیچ چیزی وارد نشده که مانند حضرت عیسی( هستند؛ و این را ـ کشته نشدن و مشتبه شدن بر مردم ـ فقط طایفهای از غلات ادعا کردهاند.
اعتقاد به سهوالنبی، از اجزای اندیشة شیخ صدوق و استادش ابنالولید، بلکه عقیدة مشایخ قم است؛ اما نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که برخلاف برداشت برخی نویسندگان از مبنای این بزرگان، اعتقاد به سهوالنبی هیچگونه ملازمهای با نفی مقامات الهی و فرابشری پیامبر و ائمه ندارد.
» (همان، ص 94) در کتاب عیون أخبارالرضا( (صدوق، 1378، ج1 ص 221) حدیث بلندی از آن حضرت در مقام امام نقل میکند: در این حدیث، مقامات و صفات زیادی برای امام ثابت میشود که یکی از آنها عصمت اهلبیت است."