خلاصة:
هر معتقداست استدلال اخلاقی باید مشتمل بر دو ویژگی اساسـی باشـد: تضـمین آزادی فاعل اخلاقی و تامین عقلانیت احکام اخلاقی . در روش قیاسی ، ویژگی اول و در روش استقرایی ، ویژگی دوم ، سامانی مناسب نمی یابد. وی روش قیاسی یعنـی استنتاج اصول رفتاری خاص از اصول کلی بـدیهی را اصـطلاحا «روش دکـارتی » نامیده است و آن را محکوم به شکست دانسته چراکه در این روش از نقش فاعـل اخلاقی در گزینش تصمیمات رفتـاری خـاص ، غفلـت می شـود. از نظـر هـر روش استقرایی رایج در علوم نیز کارآمد نیسـت ، زیـرا از تـامین ضـرورت مـورد نیـاز در استدلال اخلاقی ناتوان اسـت و بـه نسـبی گرایی می انجامـد. سـرانجام هـر روش ابطال پذیری پوپر را اختیار کرده است ، زیـرا معتقـد اسـت در ایـن روش بـه نقـش تخیل ، فرض ، حدس ، کشف و ابداع در استنتاج توجه خاصی می شود، و این همـان چیزی است که او برای توجیه نقش اصل «تعمیم پذیری » در صدور احکام اخلاقـی و پاسخ به اشکالات وارد شده ، سخت به آن نیازمند اسـت . امـا هـر در اتخـاذ ایـن روش نیز با اشکالات اساسی مواجه شده است .
ملخص الجهاز:
سـرانجام هـر روش ابطال پذیری پوپر را اختیار کرده است ، زیـرا معتقـد اسـت در ایـن روش بـه نقـش تخیل ، فرض ، حدس ، کشف و ابداع در استنتاج توجه خاصی می شود، و این همـان چیزی است که او برای توجیه نقش اصل «تعمیم پذیری » در صدور احکام اخلاقـی و پاسخ به اشکالات وارد شده ، سخت به آن نیازمند اسـت .
آیا با در نظـر گـرفتن ایـن تفاوت ها، نظریۀ تعمیم پذیری ، تعلیق حکم اخلاقی ، به یک امر محال نیست ؟ و بـه فـرض ایجـاد ملاک هایی برای تشخیص شرایط مشابه ، آیا این امر، با توجه به لـزوم سـرعت عمـل در صـدور بسیاری از احکام اخلاقی ، عملا امکان پذیر است ؟ راه حل هر برای توجیه و تبیین نظریـۀ خـود، و رهایی از این اشکالات ، توسل به قؤە تخیل و «خود را در جای دیگران فرض کردن » اسـت کـه این امر مشروط به اتخاذ روش علمی خاصی است .
به تعبیـر هیـر، اگـر مـن در ایـن حکـم کـه «ایـن قـاطر عقـیم اســت » مــردد باشــم ، نمی تــوانم بــا اســتدلال قیاســی و بــا توســل بــه اصــل «همــه قاطرهــا عقیم انـد» از تردیـد بیـرون بیـایم ؛ و رسـیدن بـه یقـین ، بـا توسـل بـه چنـین اسـتدلال هایی ، خیالی واهی اسـت .
علاوه بر ایـن ، از دیـدگاه هـر در روش اسـتقرائی بـا تأکیـد بـیش از حـد بـر واقعیـت ، کـه یکـی از اجـزای اسـتدلال اسـت ، از سـایر اجـزای اسـتدلال اخلاقـی ، یعنـی منطـق تمـایلات و تخیل ، که در این فرآیند، نقشی اساسی دارند غفلت شده است .