خلاصة:
ادبیات دفاع مقدس ادبیاتی معناگراست و به همین جهت پیام و محتوا در آن اهمیت به سزایی دارد. یکی از محورهای معنایی در شعر دفاع مقدس «بصیرت و زمان آگاهی» است که در سه تقسیم «تحذیر و تذکر»، «اعتراض» و «حسرت و واگویه». در این مقاله تشریح و بازنموده شده و در طلیعه بحث گوشه هایی از «زمان آگاهی» در شعر گذشته ایران و جهان بیان شده است.
این مقاله نشان داده است که شعر دفاع مقدس به عنوان شعر معناگرا و به حکم بصیرت و زمان آگاهی، ناهنجاری های جامعه را گوشزد می کند و در راه اصلاح کجی ها و جبران برخی کاستی ها قدم برمی دارد.
ملخص الجهاز:
"بصیرت در بستر حسرت و واگویه نیز ناظر بر چند انگارۀ فرعی است: 3-3-1-حسرت شهادت حسرت شهادت شایعترین مضمون حسرتمند در شعر دفاع مقدس به حسابمیآید و شاعران خود را به خاطر واماندگی از این توفیق سرزنش میکنند،چنانکه شاعر در این ابیات خود را غبار بازماندۀ کاروان میبیند: {Sهمرهان رفتند و تنها ماندهام#چون غبار از کاروان واماندهام#من بهاری در بهاران داشتم#الفتی با جمع یاران داشتم#زندگی با دوست سرکردن نکوست#خوش نباشد زندگی بیروی دوستS}(سبزواری،1376:9) شاعر در واماندگی بیجواب خود،حتی با سایهاش هم سر جنگ دارد: {Sآه من کشتۀ جنگ سردم#بس که با سایهام در نبردم#بس که بر آتش آبی ندارم#ماندنم را جوابی ندارم#بس که بیطاقت رفتگانم#تلخی صبر را ناتوانم#ای دریغا دریغا دریغا#ای دریغا از آن روز هیجا#ای دریغا از آن عصر شیرین#مرگ فرهاد در«قصیر شیرین»S}(کافی،1387:148) {Sدل خزانزده را تنها میشود#در بهار خون،سرخ روی دید که#باز میرود بر زبان من#قصۀ زبانسوز عاشقان#گریههای مستانه میکند#دل ز داغ جانسوز عاشقان#ای دل ای خزانپوی زردگون#کی نهی قدم زین قفس برون#تا که بنگری در بهار خون#سرخی خزانسوز عاشقانS}(باقری،1366:11) شاعر خود را شرمگین کمکاری میبیند که در میدانگاه قیامت،گلزخمیبرای عرضه ندارد: {Sسنگین شد ای دل،دل من بار گناه من و تو#صبح آمد اما نشد صبح،شام سیاه من و توS} {Sفردتا که گلزخمها را عشاق شاهد بگیرند#و احسر تا نیست ای دل زخمی گواه من و توS}(همان،33) 3-3-2-حسرت شایستگی شهادت بازماندگان کاروان شهادت در بازخوانی ضمیر خویش به این نتیجه میرسندکه شایستگی پیوستن را نداشتهاند و درواقع خود را به بیلیاقتی متهم میکنند: {Sهر دلی مشق کبوتر نکند مردود است#اینک این ما و دلی تا به قیامت مردود!S}(ذکاوت،1384:94) شرم بازگشتن از سفر شهادت با تصویری شاعرانه در این ابیات ارائه شدهاست: {Sمادر آغوش واکن به رویم#باز هم از سفر بازگشتم#آوخآوخ که لایق نبودم#با عرق چینتر بازگشتم#دوستانم شقایق شقایق#زینت بوستان بهشتند#واژگون مثل گلهای گریان#من به کوهوکمر بازگشتمS}(همایونی،137:71) ترس مهیب مرگ،گاه آدمی را از سعادت بازمیدارد: آهای دل من!/چرا حسرت دیدگان ترم را/تا تماشای غوغای توفاننبردی؟/کاشکی من نمیمردم از ترس مردن!(هراتی،1386:94)."