خلاصه ماشینی:
از جمله خطاب به حافظ گوید: تا توان بود خدمتت کردم چون توان رفت عذر من بپذیر کوهکن کوه کند تا جان داشت این زمان عذر کوهکن بپذیر تاریخ این شعر ۱۳۵۶ است بعد از آن هم چند شعر دیگر گفته است از جمله: دلا بجز غم از این عمر پرشتاب چه داری جز اختران سیه دل از این شهاب چه داری این شعر را در فروردین ۵۹ گفت و بعد از آن فقطیک شعر دیگر سروده است.
۴. باری همان طور که از فرط عشق به حافظ خود را به قدسی رسانده بود، از فرط عشق به عروض در جوانی به ملاقات آقا سردار نجفی صاحب درّه نجفی شاگرد فرصت شیرازی هم رفته بود و با لبخند می گفت که در همان حالت پیری هم بسیار وجیه المنظر بوده است.
قبل از او استاد خانلری این مطلب را به اختصار مطرح کرده بود (وزن شعر فارسی، ص ۲۶۳) امّا جلب نظر کسی را نکرده بود.
عادت هدایت این بود كه در حین خواندن قضیه خودش اصلاً نمی خندید.
بعد این شخص خودش را رهبر جوانان اعلام كرده دربارة هدایت بد می گوید!
سؤالات من از فرزاد بیشتر در باب بزرگانی چون هدایت و نیما و الیوت و جویس و امثال این ها بود.
3) اشاره او به این بیت حافظ است: احوال گنج قارون كایام داد بر باد با غنچه باز گوئید تا زر نهان ندارد چاپ انجوی، ص ۶۱ شادروان انجوی در مقدّمه خود (ص ۱۲۳) بدون نام بردن از فرزاد توضیح می دهد كه در نسخه قزوینی و پژمان آمده است: در گوش دل فروخوان تا زر نهان ندارد.