چکیده:
یکی از دغدغه های اساسی فیلسوفان مسئله اثبات وجود خدا بوده است. اهمیت این مسئله برای اسپینوزا که اساس فلسفه او را خدا تشکیل می دهد بیش از فیلسوفان دیگر است. او که مهم ترین اثر خویش، اخلاق، را با تعریف خدا آغاز می کند و با برترین سعادت انسانی، یعنی عشق، به خدا به پایان می برد، مسئله وجود خدا را در آثار مختلف خود مورد توجه قرار می دهد و وجود او را به دو شیوه لمی و انی اثبات می کند. اسپینوزا مفهوم جدیدی از خدا ارائه می دهد و او را جوهر واحد و طبیعت طبیعت آفرین می خواند که همه چیز در او است و واجد صفات نامتناهی و از جمله صفت بعد است. براهین مختلفی که وی برای اثبات وجود خدا اقامه می کند تقریبا متناظر با براهین دکارت، و به معنایی تقریر جدیدی از این براهین است. در این مقاله تقریرهای مختلف براهین لمی و انی در آثار اسپینوزا مورد بررسی قرار می گیرد و شباهت آنها با براهین دکارت نشان داده خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
Aposteriori ندارد نمي توان وجود وي را به شيوه لمي اثبات کرد -را قابل اعتنا نمي داند و معتقد اسـت که شيوه لمي برتر و متقن تر از شيوه اني است ، زيرا «اثبات اشيا به شيوه اني بايـد از طريـق علل خارجي آنها انجام شود و اين نقصي آشکار است در آنها، چون دانستن آنهـا از طريـق خودشان ممکن نيست و تنها به واسطه علت هاي خارجي خويش معلوم مي شوند.
(اسپينوزا، ١٣٨٢، ص ٧٨-٧٩) ب ) رساله مختصره ؛ در بخش اول اين رساله ، اسپينوزا سه برهان براي اثبات وجود خدا اقامه مي کند که دوتاي آن به شيوه لمي و سومي به شيوه اني است .
الف ) شرح اصول فلسفه دکارت ؛ اسپينوزا درقضيه هفتم اين کتـاب بـه همـين برهـان دکارتي اشاره مي کند و با استناد به دوام و حفظ وجود خويش آن را بـه شـيوه اي غيـراز شيوه دکارت اثبات مي کند: «وجود خدا همچنين از اين واقعيت مبرهن شده است که مـا خود که تصوري از او داريم ، موجوديم .
(اسپينوزا، ١٣٦٤، ص ٨٧) اسپينوزا بر اساس اين دو حکم در برهان اثبات قضيه فوق مي نويسد: طبـق حکـم دوم ، اگر قدرت حفظ خويش را مي داشتم ، طبيعت من مستلزم وجودي ضـروري مـي شـد، و در نتيجه چون هر چيزي که مستلزم وجود ضروري است از جميع جهات کامـل اسـت ، پـس طبيعت من متضمن همه کمالات مي شد.