چکیده:
در علت روی آوردن نظامی به مثنویهای غنایی اته وریپکا دلائلی ذکر کرده اند که برای منتقد تیزبین امروز چندان قانع کننده نیست چنانکه ریبکا علت آن را در فرومردن آمارهای شهسواری یافته و اته بی آنکه شاهد و مثالی بیاورد متذکر است که در آثار نظامی ملال و افککار تار یوجود دارد
در این پیشنهاد سعی شده است ضمن تحلیل دو نظر فوق الذکر دلایل قانع کننده تر دیگری پیشنهاد شود شاید این نگاه بتواند رویکرد نظامی ذا به سوی یرودن داستانهای غنایی توجیه پذیر کند
خلاصه ماشینی:
بیهوده نیست شاعری به نام ناصر شمس در این ایام می سراید: تـــا ولایـــت بـــه دســـت ترکـــان اســـت مرد آزاده بی زر و نـان اسـت (صـفا، ج ٢، ص ١١٢) آرمانگرایی نظامی شاید شگفت آور باشد که از این همه مصیبت و رنج ، نبرد قدرت هایی که هزینه هـای آن را بایـد مردم زحمت کش دهقان و دامدار بپردازند، و در کنار آن فساد عام کارگزاران و والیان به اضـافۀ فساد اخلاقی که در نزد اکثر پادشاهان این دوران وجود داشته است ، بعلاؤە دعوا و مرافعـه هـای فرقه های گوناگون مذهبی که هر یک بـاب اتهامـات زندقـه و الحـاد و کفـر را بـه سـرعت روا می داشتند و نتیجه اش مجددا باعث کشتارها می گردید و تبعات حاصل از تضاد خلفـای بغـداد و فاطمی مصر و طرفداران هر کدام در سرتاسر ایران ، از هیچ یک به طور مصرح در آثار نظامی جز آن داستان پیرزن و سنجر خبری نیست و فقط ناله ها و شکوه هایی این چنینی از زبـان نظـامی می تراود: نشــــینم چــــو ســــیمرغ در گوشــــه ای دهـــم گـــوش را از دهـــن توشـــه ای در خانـــــه را چـــــون ســــپهر بلنــــد زدم بــر جهــان قفــل و بــر خلــق بنــد بــه صــد رنــج دل یــک نفــس مــی زنــم بـــدان تـــا نخســـبم جـــرس مـــی زنـــم زمهــــــر کســــــان روی برتــــــافتم کــس خــویش هــم خــویش را یــافتم (شرفنامه ، ص ٤٥، ابیات ٣و ٥و ٨ و١٠) یعنی نظامی چارٔە کار را در آن دیده است تا در خانه خود را زندانی کند و به داستان سـرایی دلمشغول شود.