چکیده:
زندگی, ا زآن مفاهیمی است که در هیچ دورهای از شعر جهان غایب نبوده و نیست. شاعران وقتی از
زندگی حرف میزنندء دغدغههاء آرزوها و زیرساختهای ذهن بشر را منعکس میکنند؛ به همین دلیل شعر
آنها آینة تمام نمای زندگی و دلشورههای انسانیاست:
نیماء ا زآن شاعراتی است که زندگی را از صافی ذه نآخود غیور میدهد وآنچه در شعرش رخ
مینمایدء آمیخنهای از زندگی بیرونی, عاطفهء نحل ؛ اندیشه وآروان جمعی است که منجر به کشف ابعاد
زندگی میشود.
خوانش نیماء با نوج به نظریةه دریافت ی نکک رداک هآبماد گوناگون و پنهان صع راو را آشکار
میکند. در شعر نیماء «بیم)ء "«امید»: «یاس»»ء «مرگ» و «حرکت» د رکنار هم مفهوم زندگی
را شکل میدهند و این مفاهیم د رکنار"عناصر طبیعت که شاع رآنها را از محیط خود وام میگیرده نوع
نگرش او به جهان زیست ( Lebensweltخود را نشان میدهد.
نظریه قرائت خواننده در متن را به رسمیت میشناسد و ای ن کمک میکند شعر نیما
گستردگی خود را با مقّمههای فراگیرش به منصة ظهور برساند؛ چرا که در شعرش هم شرایط اجتماعی و
فرهنگی را میبینیم و هم اشتراکاتی را که بشر در طول زندگی با آنها پیوند خورده است.
در این مقاله اینداء دریافت را به طور اجمال معرفی میکنیم و بعد ا زآن به بررسی نگاه نیما به
سیزندگی در سه ساحت: نگاه اخلاقی, نگاه خیّامی و نگاه رمز شناسانه میپردازیم.
۹
خلاصه ماشینی:
نظریۀ دریافت ، قرائت خواننده در متن را به رسـمیت مـیشناسـد و ایـن کمـک مـیکنـد شـعر نیمـا گستردگی خود را با مؤلفه های فراگیرش به منصۀ ظهور برساند؛ چرا که در شعرش هم شرایط اجتمـاعی و فرهنگی را میبینیم و هم اشتراکاتی را که بشر در طول زندگی با آنها پیوند خورده است .
در نظریۀ دریافت ، متن با هر خوانش ، تولدی دوباره مییابد، که این تولد با توجه به نوع نگاه و رویکرد خواننـده افـق خـود را تعیین میکند؛ «نظریۀ دریافت عنوانی است که عموما برای اشاره به رویکردی در نقد ادبـی بـه کار میرود که طی سال های آخر دهۀ ١٩٦٠ و دهۀ ١٩٧٠ توسط استادان و دانشجویان دانشگاه کنتسانس در آلمان غربی ساخته و پرداخته شد؛ به همین دلیل به آن مکتب کنتسانس نیز گفتـه میشود.
«وقت » در ادب فارسی تنها یک واژه نیست ، بلکه بیانگر نوعی نگرش به «هسـتی» و «زمـان » است ؛ نگرشی که زندگی را در رگه های ناب آن جستجو می کند: بیـا کـه وقـت شناســان دو کـون بفروشــند به یک پیاله میصاف و صحبت صنمی (حـافظ ، ١٣٦٢، ٤٩٠) میبینیم که قرائت حافظ از وقت ، «زندگی در لحظۀ اکنون » است ؛ بـه زبـان دیگـر، همـان نگرش خیامی است که در بخش بعدی به آن خواهیم پرداخت ؛ حتی در عالم عرفان نیز «وقت » بسیار گرانبها است : صــــوفی ابــــن الوقــــت باشــــدای رفیــــق نیست فردا گفتن از شـرط طریـق (مولـوی، ٥١،١٣٧٠) غرض این است که نیما برای بیان مقاصد خود، از تمام امکانات گذشته و حال زبـان و ادب فارسی سود میجوید و راه خود را به سوی کمال شعر طی مـیکنـد.