خلاصه ماشینی:
"مقولات ایدئولوژیزدگی، سیاستزدگی، فکر قدرتطلبانه، فکر بوالهوسانه سیاست موجود چگونه میاندیشد؟ آیا این نظم سیاسی با عقل سرپاست؟ آیا اعمال سیاسی فعلی با فلسفه قابل توجیه است؟ آیا فلسفه میتواند پی به ماهیت نظم کنونی عالم ببرد؟ آیا فاعل سیاسی، لزوما اخلاقی است؟ آیا سیاست امروز ارادهی خیر دارد؟ آیا با بیعقلی، سیاست پیش میرود؟ آیا هوا و هوس فردی یا جمعی میتواند راهنمای سیاست شود؟ آیا سیاست بیخلاق، لزوما بیفکر است؟ آیا شر و بیفکری ملازم یکدیگرند؟ آیا فلسفهی غرضورزانه و سیاسی ممکن است؟ آیا فیلسوف میتواند فارغ از اغراض و حوایج سیاسی و عملی خود بفلسفد؟ نظرورزی در حوزهی سیاست و عمل چگونه است؟ آیا ممکن است نظراتی که زبان فلسفی دارند در حقیقت سیاستزده و ایدئولوژیک باشند؟ با توجه به آنکه ما در دوران پایان ایدئولوژیها به سر میبریم، سیاستزدگی و ایدئولوژیزدگی تفکر چگونه و چرا ممکن شده و فراگیر است؟ به عبارت دیگر چه اموری، منشأ ظهور سیاستزدگی و ایدئولوژیزدگی تفکر را فراهم آوردهاند؟ آیا وضع تاریخی پست مدرن و یا وضع فلسفه و تفکر در این زمانه، زمینهی ظهور چنین پدیداری است؟ آیا سیاست میتواند عین تفکر باشد ؟ آیا عمل سیاسی میتواند حاوی تفکری اصیل و به دور از قدرتطلبی و بوالهوسی باشد؟ آیا میتوان زمینهی ظهور سیاستی که عین تفکر باشد را فراهم کرد؟"