چکیده:
امروزه مصرف فرهنگی به دلیل گسترش فزاینده کالاهای فرهنگی، بخش اساسی و جدایی ناپذیر زندگی انسانها شده است. این امر تفحص در عوامل اجتماعی موثر بر نوع مصرف فرهنگی و محتوای سلیقههای هنری گروههای مختلف جامعه و خاصه جوانان را، به یکی از محوریترین موضوعات پژوهشهای جامعه شناختی بدل کرده است. مطالعه حاضر در همین راستا و به تاسی از نظریه هومولوژی (همتایی)بوردیو، به مطالعه ارتباط میان سرمایههای اقتصادی و فرهنگی با سلیقههای هنری میپردازد تا نشان دهد چگونه دسترسی افتراقی به انواع سرمایههای اقتصادی و فرهنگی بر کیفیت انتخابها و سلایق زیبایی شناختی متمایز جوانان تاثیر میگذارد. تحقیق با روش پیمایش و استفاده از تکنیک پرسشنامه بر روی نمونهای معرف از جوانان 29-15 سال ساکن شهر تهران صورت پذیرفته است. یافتههای حاصل از تحقیق موید آنست که سرمایه اقتصادی و سرمایه فرهنگی هر دو دارای نقش معناداری در شکلدهی به نوع سلیقه هنری جواناناند. بر اساس تحلیلهای رگرسیونی نیز مشخص شد که متغیر سرمایه فرهنگی نقش موثری در پیش بینی نوع مصرف و سلیقه هنری جوانان دارد؛ چنانچه بهرهمندی اندک از این سرمایه پیوسته از کیفیت متعالی ترجیحات فرهنگی جوانان میکاهد و سلیقه آنها را به انتخاب ژانرهای هنری عامیانه و مشغول کننده محدود میکند. این در حالی است که بهره مندی بیشتر از سرمایه فرهنگی، از طریق ایجاد نوعی عادت واره یا منش متمایز، جوانان را به سمت و سوی مصرف آثار فرهنگی نخبه گرایانه سوق میدهد. در نتیجه سرمایه فرهنگی با انتقال بین نسلی و جهت دادن به منشها و سلایق متمایز جوانان، موجبات شکلگیری الگوهای مصرفی متنوعی را فراهم میآورد.
خلاصه ماشینی:
"برای نیل به این هدف تمایل به مصرف انواع کالاهای فرهنگی نخبهگرایانه و عامیانه را به عنوان دو نمونه خصیصه نمای سلیقه هنری جوانان در نظر گرفته و با تمرکز بر موسیقی و فیلم- به عنوان عامترین و همگانیترین کالاهای فرهنگی- به دنبال پاسخهایی روشن و معتبر برای سوالات پژوهشی زیر بودهایم: آیا میان میزان بهرهمندی جوانان از انواع سرمایههای اقتصادی و فرهنگی با نوع سلیقه هنری آنان (نخبه گرایانه و عامیانه)رابطه وجود دارد؟ به دیگر سخن آیا میتوان از طریق تعیین موقعیت اجتماعی جوانان، نوع سلیقه و انتخابهای هنری ایشان را پیش بینی کرد؟ آیا بهرهمندی بیشتر از سرمایه فرهنگی، نسبت به سرمایه اقتصادی، تاثیر بیشتری بر نوع سلیقه هنری جوانان دارد.
بدین منظور، سرمایه اقتصادی و سرمایه فرهنگی را به عنوان دو متغیر اصلی تبیین کننده نوع مصرف و ذائقه هنری در نظر گرفته و در مجموع در پی پاسخ به این سوال بوده است که آیا میتوان الگوی مشخصی را بر مبنای تفاوت در نوع سلیقه هنری-اعم از نخبه گرایانه یا عامیانه بودن- میان اقشار مختلف جوانان تشخیص داد یا خیر؟ به این ترتیب میتوان فرضیههای زیر را به منظور بررسی و آزمون تجربی، مطرح نمود: فرضیات تحقیق و مدل تحلیلی 1- میزان سرمایه فرهنگی با نوع سلیقه هنری جوانان رابطه دارد.
بررسیهای انجام شده بر اساس یافتههای تبیینی بازگوی تایید نسبی فرضیههای این مطالعه است: 1) درخصوص رابطه میان سرمایه فرهنگی با سلیقه هنری نوعا نخبه گرایانه، با توجه به نتایج به دست آمده از جدول ماتریس همبستگی، میتوان گفت که با اطمینان 99/0 و سطح خطای کوچکتر از 01/0 بین مقدار سرمایه فرهنگی خانواده و مصرف فرهنگی مشخصا نخبه گرایانه رابطه وجود دارد."