چکیده:
تحقیق حاضر با عنوان «رابطهی بین مؤلفههای هوش سازمانی با سازمان یادگیرنده در دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن» میباشد. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. روش جمعآوری اطلاعات، کتابخانهای و میدانی بوده که با استفاده از پرسشنامهی محقق ساخته در یک نمونه 30 تایی با استفاده از روش آلفای کرونباخ پرسشنامه سازمان یادگیرنده 899% و هوش سازمانی 968%اندازهگیری شد. جامعهی آماری آن شامل 470 نفر که به صورت تصادفی مرحلهای 124 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده است. اطلاعات بدست آمده با انجام محاسبات آمار توصیفی و استنباطی(ضریب همبستگی پیرسون) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که بین تکتک مؤلفههای هوش سازمانی (بینش اشتراک، سرنوشت مشترک، تمایل به تغییر، جرأت و شهامت، اتحاد و توافق، کاربرد دانش و فشار عملکرد) با سازمان یادگیرنده رابطه معنیداری وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
"همچنین با توجه به این تحقیق، استراتژیهای زیرسیستم مدیریت دانش در سازمان یادگیرنده از نظر مارکوارت عبارتند از: ایجاد مسئوولیت مشترک برای جمعآوری و انتقال دانش، کسب دانش بیرونی مربوطه به طور نظاممند، سازماندهی رخدادهای داخلی یادگیری، خلاقیت در تفکر و یادگیری، تشویق نوآوری و دادن پاداش، آموزش کارکنان در زمینهی ذخیره و بازیابی دانش، حداکثرسازی انتقال دانش در مرزهای سازمان، توسعهی پایهی دانش براساس نیازهای سازمانی و نیازهای یادگیری، ایجاد مکانیزمهایی به منظور جمعآوری و ذخیرهی یادگیری، تغییر سبک یادگیری مدرسهای به یادگیری کاربردی در شغل و همچنین مؤلفههای هوش سازمانی مورد نظر آلبرخت عبارتند از: چشمانداز استراتژیک، سرنوشت مشترک، میل به تغییر، روحیه، اتحاد و توافق، کاربرد دانش و فشار عملکرد.
نتیجهی حاصل از این تحقیق را میتوان با تحقیقات لفتر (2008)، مبنی بر وجود تقویت هوش سازمانی از طریق بهرهگیری از اطلاعات، به عنوان یک سرمایهی انسانی همخوان دانست، چرا که ارتقاء توانایی سازمان در پاسخگویی به نیازهای رو به رشد و متغیر محیطی و افزایش قابلیت آنها در استفاده مؤثر از تمامی سرمایههای فکری موجود و در دسترس، از هدفهای کلیدی مدیران و رهبران در هزاره سوم است.
ضمن اینکه با توجه به سه گام جلوگیری از موانع باهوش و خلاق بودن در سازمانها، با انتخاب رهبرانی که افراد متفکر و خلاق را تشویق و ترغیب مینمایند تا از بیشترین دانش در اختیار بهره بگیرند و برای انجام هر عملی فکر کنند و به فکر کردن عادت نمایند و به مدیران و رهبران سازمان یادآوری شود که ازخود سؤال کنند که چگونه میتوانیم هوشمندانهتر عمل کنیم در میان سازمانها، سازمانهای آموزش عالی مناطق حساسی از نظر سنتروپی و آنتروپی میباشند چون در این سازمانها تعاملات علمی لازمه کار است بنابراین رهبری آموزشی با جهت دهی درست مسئولیت سنگینی به عهده دارد تا این کشتی غول آسا به سلامت به مقصد برسد."