چکیده:
هدف اصلی این مقاله بررسی اثر تغییرات آنی و تدریجی نرخ مالیات بر ارزشافزوده به عنوان بخشی از سیاستهای سمت تقاضا بر متغیرهای اقتصاد ایران با استفاده از روش شبیهسازی و تدوین سمت تقاضای الگوی کلان اقتصادسنجی ایران است. بدین منظور، در ابتدا الگویی شامل شش معادله رفتاری و سه اتحاد حول دیدگاه کینز تشکیل و سپس ضرایب معادلات آن با استفاده از روش حداقل مربعات معمولی (OLS) برای دوره (1387-1360) برآورد شده است. در نهایت نیز برای انتخاب منطقی سیاستهای مالی دو سناریوی افزایش آنی نرخ مالیات بر ارزشافزوده (از 5/1 به 5 درصد) و افزایش تدریجی سالیانه یک درصد نرخ مالیات بر ارزش افزوده مورد آزمون شبیهسازی قرار گرفتهاند بهطوریکه بهترین انتخاب منوط به حداقل هزینه جانبی اقتصادی هر یک از سیاستها شده است. نتایج حاصل از پیشبینی نشان میدهد که یک شوک در جهت افزایش نرخ مالیات بر ارزشافزوده اثری انقباضی بر مخارج بخش خصوصی و اثری افزایشی بر تورم دارد، به طوری که این اثر در بلندمدت کاملا از بین رفته و متغیرها در سطح قبل از شوک قرار میگیرند. این در حالی است که تغییر تدریجی نرخ مالیات بر ارزش افزوده با وجود اثری مشابه با تغییر آنی اما با شدت کمتری متغیرها را تحتتاثیر قرار میدهد. در این سناریو نرخ تورم با افزایش 01/0 درصدی در هر سال مواجه است و نهایتا در پایان دوره پیش بینی به 05/0 درصد میرسد. با اعمال سناریوی اول نرخ تورم در ابتدای دوره با افزایش 5/2 درصدی مواجه میگردد، بنابراین اینگونه استدلال میشود که تغییر تدریجی در این زمینه نتایج بهتری نسبت به شوک درمانی در پی خواهد داشت.
خلاصه ماشینی:
com هدف اصلي اين مقاله بررسي اثر تغييرات آني و تدريجي نرخ ماليات بر ارزش افزوده به عنوان بخشي از سياست هاي سمت تقاضا بر متغيرهاي اقتصاد ايران با استفاده از روش شبيه سازي و تدوين سمت تقاضاي الگوي کلان اقتصادسنجي ايران است .
در اين مطالعه با شناسايي روابط اساسي بين متغيرهاي کلان و اثر متغيرهايي مانند هزينه دولت و نرخ ارز بر تقاضاي کل ، سطح قيمت ها، نـرخ واقعـي ارز، صادرات ، مصرف و سرمايه گذاري ، مجموعه اي از سياست هاي مناسب براي رشد صادرات غيرنفتـي که با هدف ثبات نسبي قيمت ها و رشد توليد ناخالص داخلي سازگار است پيشنهاد شده است .
بنابراين ، با توجه به اينکه مطالعات تجربي تأثيرگذاري شوک هاي مالياتي را بر متغيرهاي اقتصادي تأييد مي کنند در اين تحقيق نيز تغيير نرخ ماليات بر ارزش افزوده در قالب تدوين بخش تقاضاي الگوي کلان موردتوجه قرار گرفته است .
از اين رو، همان طوري که در فلوچارت (١) نشان داده شده است ، مخارج مصرفي دولت بصورت درون زا در نظر گرفته شده که شکل تبعي آن به صورت زير است : (رجوع شود به تصویر صفحه) متغيرهاي موجود در رابطه (٢) عبارتند از G: مخارج مصرفي بخش دولتي ، VAT: درآمدهاي مالياتي (ماليات بر ارزش افزوده )، FS: دارايي هاي خارجي بانک مرکزي ١، DGTB: بدهي دولت به سيستم بانکي .
در نهايت نيز به منظور بررسي آثار افزايش نرخ ماليات بر ارزش افزوده بر متغيرهاي کلان اقتصادي فرض مي گردد الگوي برآورد شده منعکس کننده رفتار ديناميک متغيرهاي اقتصاد ايران است .