چکیده:
کنایه به عنوان یکی از گونه های علم بیان، از جمله شیوه ها و فنون ادبی لطیف و پسندیده برای بیان غیرصریح مفاهیم و مقاصد است. در این فن، گوینده بنا به اقتضای حال، غرض مورد نظر خود را در قالب کلامی جذاب به تصویر می کشد تا از راهی کوتاه و غیرمستقیم به هدف خویش نایل آید. کنایه نیز بسان دیگر فنون ادبی و غیرادبی از زمان پیدایش تاکنون در مسیر حیات خود، دستخوش فراز و فرودهای فراوانی شده است وآنچه امروزه به عنوان کنایه و اقسام آن شناخته می شود، با کاربردها و صورتهای اولیه ی این فن تفاوتهای چشمگیر دارد. نوشته حاضر کوشش نموده تا مراحل رشد و کمال و به بار نشستن کنایه را در طول تاریخ بلاغت پیگیری کند و گونه های مختلف آن را عرضه نماید. برای نیل به این هدف، ابتدا به تعریف و تبیین هر یک از کلیدواژه های تحقیق اعم از کنایه، تعریض، تلویح، ایما و اشاره، رمز و سایر گونه های کنایه پرداخته شده و سپس روند تحولات هر یک از این اقسام در طول تاریخ بلاغت عربی مورد ارزیابی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
از این رو، کنایه در طی مراحل متعدد و با توجه به معیارهایی که برای تقسیم آن لحاظ می شد، گونه های مختلف و متفاوتی پیدا کرد بدانها اشاره میگردد: ٤,١ نخستین تقسیم بندی کنایه شاید بتوان ادعا کرد اولین تقسیم بندی کنایه ، در کتاب «الکامل فی اللغۀ و الأدب » آمده است که بر اساس آنچه در این کتاب آمده ، می توان این فن را به دو گونه تقسیم کرد؛ نوع اول از کنایه ، کلامی است که به دلیل اکراه از بیان الفاظ پست (سخیف و بدون ارزش ادبی ) و یا قبیح و ناپسند و غیرمؤدبانه ، بر زبان جاری می شود و بر معنای مورد نظر دلالت می کند (مبرد، بی تا: ٦/٢) مانند کلمۀ «الرفث » در آیۀ ﴿أحل لکم لیلۀ الصیام الرفث إلی نسائکم ﴾ (١٨٧/٢) که این لفظ برای خودداری از آوردن واژه ای که زیبندة ذکر نیست ، به کار رفته است .
(مطلوب ، ٢٠٠٦م : ٢/ ٢٧٩) در حالی که برخی بلاغت پژوهان کنایه و تعریض را دو فن متفاوت می ¬دانند؛ (علوی ، ١، ٣٨٠) افرادی چون «سکاکی » (١٩٨٧م : ٤١١) و «خطیب قزوینی » (٢٠٠٣م : ٢٤٨) عقیده دارند که هرگاه کنایه ، عرضی باشد و معنای آن از طریق چیزی غیر از رابطۀ مستقیم میان لفظ و معنا فهمیده شود، اطلاق نام «تعریض » بر آن مناسب است ؛ به عنوان مثال «ابن مالک » عقیده دارد که هرگاه اختصاص کنایه به مکنی عنه ، به صورت غیرمستقیم باشد، تعریض نامیده می شود.