چکیده:
تغییر جهت روشنفکری در ایران از راست به چپ طی دورة کوتاهمدت پهلوی اول رخ داد. برخلاف روشنفکران نسل اول پهلوی که به بازسازی جامعة ایرانی براساس الگویی تدریجی و گامبهگام و برمبنای مدرنیته اعتقاد داشتند و این موضوع آنان را به همراهی با نظام پهلوی برای بازاندیشی دربارة اندیشة ایرانشهری کشاند، روشنفکران نسل دوم بهطورکلی از مهندسی تدریجی اجتماعی دست شستند و بر تغییر انقلابی وضع موجود پای فشردند. این مقاله براساس نظریة مهندسی اجتماعی و کثرتگرایی مفهومی توضیح میدهد که این تغییر روش چه تفاوتهایی را در فضای روشنفکری ایران طی دورة پنجاهسالة پهلوی پدید آورد. به گمان نویسندگان، روشنفکران این دو نسل شباهتهایی با هم دارند، چنانکه هردو نسل روشنفکر بهشدت تحت تاثیر روندهای روشنفکری اروپایی بودهاند، هردو به مخالفت با پایگاه طبقاتی خود برخاستهاند و هردو داعیة بازگشت به خویشتن را داشتهاند. با وجود این، آنان راهی سراسر متفاوت در پیش گرفتند. درحالیکه نسل اول براساس بازخوانی آثار پارسی قبل از مشروطه به همراهی با دولت پهلوی برای پیشبرد مدرنیته در ایران پرداخت، نسل دوم ازطریق وارونگی اندیشة انقلاب ذهنی مارکسیسم، به مخالفت با نظام حاکم پرداخت و در این مسیر، با مدرنیتة ایرانی نیز به جدال برخاست.هنجار اخلاقی انصاف بهمنزلة تجلی عدالت در سطح جامعه، مهمترین معیار رفتاری برای توزیع منابع است. این مقاله نیز درجهت تحلیل اجتماعی این قاعدة رفتاری تنظیم شده است. رویکرد اصلی این مقاله، نظریة تلفیقی و چندبعدی نظم اجتماعی است؛ چراکه در آن به ارتباط وثیق نکات محوری نظریههای تربیتی توجه و از تقلیلگرایی مرسوم اجتناب شده است. روش انجام تحقیق، بنابه امکانات و ماهیت، پیمایش درونموردی از نه دبیرستان در سطح استان تهران و 739 دانشآموز است. در این مقاله، هنجار اخلاقی انصاف به دو بعد اصلی عامگرا و خاصگرا تقسیم شده است که شعاع بهکارگیری این هنجار را مطمحنظر دارد. فرضیههای تحقیق ازطریق شواهد کمی و کیفی بهلحاظ تجربی تایید میشوند. نتایج تحلیل رگرسیونی چندگامه حاکی از آن است که در سطح فرد، متغیرهای تعهد خاصگرا، اعتماد عامگرا، و صداقت عامگرا بیشترین نقش تقویتکننده را در تمایل جوانان برای رعایت عامگرای هنجار انصاف دارا هستند. در سطح خانواده، ویژگیهای همگامی و مذهب مهمترین عوامل مقوم انصاف عامگرا هستند. در سطح مدرسه، همگامی در مدرسه بیشترین نقش را در تقویت انصاف عامگرا دارد و در سطح جامعه، میزان ارزیابی از گسترش عدالت در انصاف عامگرای جوانان نقش منفی ایفا میکند.
خلاصه ماشینی:
"در یک طبقهبندی مفهومی، روشنفکران ایرانی از آغاز تا پایان دورة پهلوی در سه دسته قرار میگیرند: دستة اول باعنوان پدران روشنفکری ایرانی حاملان مفاهیم و ایدههای مدرن بودند که البته در مواجهه با جامعة تودهای ایران آن را اغلب در لفافهای از مفاهیم اسلامی پیچیدند و موجد اولین تضادهایی شدند که روند روشنفکری را درگیر خود ساخت.
نویسندگان مقالة حاضر از رهگذر بهکارگیری الگوی مهندسی اجتماعی پوپر این فرضیه را بررسی میکنند که «درحالیکه روشنفکران نسل اول، با تأکید بر دولت مدرن، از مهندسی تدریجی برای تغییر جامعة ایرانی از سنتی به مدرن دفاع میکنند، نسل دوم عمدتا با تأکید بر مخالفت با دولت مدرن و ازطریق ضدیت با مدرنیته، واضعان اندیشة آرمانشهری در ایران جدید هستند».
مطالعة آثار این روشنفکران نشان میدهد اقبال به مدرنیته و تلاش برای نهادینهکردن آن در جامعة ایرانی ازیکسو و بازگشت به اندیشة ایرانشهری ازسوی دیگر دو دقیقة اصلی گفتمان پهلوی اول بوده است.
ازاینمنظر روشنفکران نسل اول را باید قائلان به مدرنیته و اولین حاملان مدرنیسم در ایران دانست که روند نوخواهی را در زمینة کلان دولتـ ملتسازی آغاز کردند که بازگشت به دورة باستان و اندیشة ایرانشهری و نوسازی از بالا ازجمله دقایق اصلی آن است.
3. شورش علیه پایگاه طبقاتی مجموعه اقداماتی که با بار منفی در تاریخ ایران به نام رضاشاه نگاشتهشده مساعی روشنفکران ایرانی برای گذار جامعه از سنت به مدرنیته است که باعنوان مدرنیسم و نوسازی شناخته شده است؛ اینکه چرا روشنفکران نسل اول عمدتا در سمت راست و در متن نوسازی از بالا قرار گرفتند."