چکیده:
هدف انقلاب اسلامی ایران برای رسیدن به تمدنی متعالی، نیازمند بهره گیری از مدل پیشرفتی است که در آن مؤلفه های دین، علم، فرهنگ و تمدن با یکدیگر معاضدت داشته باشند. این مقاله با روش تحقیق اسنادی و با استعانت از دیدگاه شهید مطهری، تلاش می کند تا مدلی از پیشرفت را متناسب با شرایط کنونی گفتمان انقلاب اسلامی استخراج کرده و مختصات آن را به اجمال معرفی نماید. با تدقیق در مسئلة پیشرفت در شهید مطهری، گونه ای از مسئلة گفتمانی مشتمل بر دو بعد شناختی و عملی هویدا می شود که به ترتیب مرتبط با قوت علم (به ویژه علوم انسانی اجتماعی) و الگوهایی از خرده نظامات اجتماعی (یعنی سیاست، اقتصاد، تعلیم و تربیت و خانواده) می باشند. همچنین ترابط میان علم و دین از یک سو و میان فرهنگ سازی و دین از سوی دیگر، نقشی محوری در پیشرفت جامعه و شکل گیری تمدن اسلامی دارد.
The Islamic Revolution of Iran is in need of a model of progress، in which such components like religion، knowledge، culture and civilization support each other in order to reach a higher level of civilization. Using a documentary method and delving into Martyr Motahhari’s view، the present paper seeks to provide a model of a kind of progress which conforms with the current conditions of the discourse of the Islamic Revolution and point out its features briefly. Martyr Motahhari’s view on progress is scrutinized and a kind of discourse including two epistemic and practical dimensions is recognized، which has to do with the power of science (specially the social and human sciences) and models of social subsystems (i.e. politics، economy، education and family) respectively. Furthermore، the correlation between knowledge and religion on the one hand and between assimilation of culture and religion on the other hand have a pivotal role in the progress of society and creating Islamic civilization.
خلاصه ماشینی:
"رویکرد نظری این مقاله در بررسی ترابط علوم انسانی و اجتماعی با گفتمان و الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت از نظریات اندیشمند مسلمان، شهید آیت الله مرتضی مطهری(1298-1358) که از هفده کتاب ایشان استخراج شده، استفاده کرده است.
البته عملکرد کلیسا نسبت به علم در غلبة این چشم انداز معرفتی، بی تأثیر نبود؛ اما اکنون این پرسش به ذهن متبادر می شود که آیا می توان دیدگاه مزبور مبنی بر پیشرفت تمدن و جامعه، با جدایی و رهایی از آموزه های دین اسلام را برای ایران نیز مطرح کرد و آن را الگو و نسخه ای برای پیشرفت دانست؟ شهید مطهری، نگاه دین اسلام به علم را کاملا متفاوت با نگاه دین مسیحیت به علم معرفی کرده است.
با این وصف، آیا می توان پرسید که اسلام دربارة امور و روند جامعه و تمدن مسکوت مانده است؟ شهید مطهری در آثار خود جهان بینی اسلامی را دارای خصلتی انسانی و معنوی دانسته که متناسب با شرایط زمانی و مکانی، قدرت مدیریت مسائل فردی و اجتماعی را در اختیار جامعه قرار می دهد.
از این رو پیشرفت های علمی ایران در علم فیزیک، علوم تجربی و دیگر علوم کاربردی به تنهایی توان کافی برای پیش بردن جامعه به سمت پیشرفت را ندارد و شایسته است تا علوم انسانی اجتماعی متناسب با تمدن اسلامی رویش و پرورش یابند؛ چراکه تسلط هژمونی تمدن غرب، نه صرفا از نوع سیاسی و نظامی، بلکه دارای جنبة معرفتی و علمی نیز بوده است."