چکیده:
این مقاله، درصدد نقد و بررسی اندیشه سیدحسین نصر در زمینه پارادایم «وحدت متعالی ادیان» در حکمت خالده است. دیدگاه نخبهگرا و سنّتی مبتنی بر حکمت خالده، بر آن است که معرفت، امری مقدّس و برآمده از عقل شهودی میباشد. از این نگاه بر خلاف فلسفه متکی بر عقل استدلالی که سرشتی غیرمتکثره و وحدانی دارد، دین بسان وسیلهای است که انسان را به خدا پیوند میدهد. حال آنکه سنّت، محتوای دین را از نسلی به نسل دیگر منتقل میسازد. در این منظر، ادیان دارای باطن یکسانی بوده، اختلاف ظاهری آنها، در نهایت به ظرفیتهای مختلف بشری و سرانجام تجلّیات گوناگون حق، برمیگردد. دستکاری آدمیان نیز اگرچه در سایه دین اسلام با سهولت بیشتری تامین میشود، اما تمامی ادیان به مثابه راههای پرفراز و نشیبیاند که سرانجام انسان را به قلّه سعادت و کامیابی میرسانند که در نتیجه، نفس در یک مرتبه بهجتآمیز وارد بهشت ابدی میشود. در این مقال، مولفههایی همچون ترس، محبت و معرفت و یا تاکید بر سعادت و فضیلت مطرح که جملگی مبیّن این وحدت باطنی و مابعدالطبیعی میان ادیان است.
خلاصه ماشینی:
"البته این دو عقل در طول هم قرار دارند و تفاوت آنها به نقصان و کمال است؛ بدین معنا که «reason» پرتو و انعکاسی از «intellect» است و بدون آن ناقص میباشد، اما انسان متجدد دیگر توجهی به عقل شهودی ندارد و به جای اینکه با «دل» ببیند، صرفا با «مغز» میاندیشد که در نتیجه، نه تنها معرفت قدسی، غیر قابل دسترس و حتی برای برخی بیمعنا گردیده، بلکه الهیات عقلی نیز ویران شده است؛ الهیات عقلی که در بافت مسیحیت، دستکم، مظهر و بازتابی بود از معرفتی که دارای جایگاه قدسی بوده و مستمسکی است برای نیل به کمال معنوی و فلاح اخروی.
اگرچه در سایه این کثرتگرایی باطنی میتوان بسیاری از عقاید افراطی پیروان ادیان، همچون این تلقی غالب مسیحیان که شیعه را یک «رفض یا بدعت» 3 برمیشمرند، اصلاح کرد، اما آنگاه که دامنه این تعاند و تعارض خود آیینها و ادیان را نیز دربر میگیرد، چهباید کرد؟ هنگامی که آیین هندو، بودیسم را بدعتی در شرق میداند آیا میشود هر دو را تجلی حق و مآلا صحیح دانست؟ آیا این گزاره مورد اعتقاد مسیحیت که «عیسی علیهالسلام پسر خداست» با این اعتقاد مسلمانان که «عیسی علیهالسلام پسر خدا نیست» میتوانند توأما مورد قبول واقع شوند؟ محققا عیسی علیهالسلامنمیتواند در حاق امر، هم پسر خداوند باشد و هم نباشد؛ زیرا این یک تناقض آشکار است، و البته اگر هم منظور نصر آن است که خداوند اراده نموده که واقعیت واحدی را به دو طریق متفاوت آشکار سازد، بدون شک چنین عملکردی مستلزم دروغگویی و فریبکاری است؛ چراکه فقط یکی از دو گزاره مورد اشاره میتواند مطابق با واقع باشد."