چکیده:
ابوفراس حمدانی شاعر با احساس قرن چهارم هجری است که در زنـدان رومیـان، چکامـه ای در سوگ مادرش به نظم کشید و بارودی، شاعر باذوق قرن سیزدهم هجری است که در روزگار تبعید، به یاد همسر فقیدش اشک حسرت ریخت و طرح چامـه ای باشـکوه را در انـداخت . ایـن دو چکامـه از جمله باشکوهترین سوگسرودهای این دو سراینده و ادبیات عربی است . تحلیل ساختاری و محتـوایی این دو اثر جاودان و قرار دادن آنها در ترازوی نقد و موازنه ، چشم انداز کلان ایـن نوشـتار را تـشکیل می دهد. پژوهش حاکی از آن است که این دو اثر شایان، با برخورداری از وحدت موضوعی و صـدق هنری، عواطف دردآلود، دغدغه های روانی و شرایط ناگوار حاکم بر زندگی دو سراینده محنت کـشیده را به نیکویی و در نمایی هنری به تصویر می کشند. دلالت ساختار سرودهها بر احوال و احـساسات دو سراینده که در سطح گزارهها، واژگان و حروف، نمودار شده، از جمله شباهت های دو چکامـه اسـت .
اختلاف بین این دو چامه نیز، برآمده از تفاوت بین شرایط و روحّیات سـرداری اسـت گرفتـار کـه در سوگ مادرش، اشک می ریزد و امیر رانده شدهای که داغدار همسر خاکنشین خویش است .
Abufiras al-Hamdani is a romantic poet of the fourth century A. H. who composed a mourning ode for his mother when he was in the Roman’s prison; and Barudi is a gifted poet of the thirteenth century A. H. who، in the time of exile، shed tears of wistfulness and composed a magnificent ode in memory of his late wife. These two odes are of the most magnificent mourning poems of these two poets and Arabic literature. An analysis of the structure and the content of these two immortal works، and putting them on the scale of criticism and equalization make up the vast perspective of this writing. The present study suggests that these two meritorious works، with their thematic unity and artistic veracity، picture the painful sentiments، mental concerns، and conditions governing the lives of these afflicted poets well and in an artistic manner. The results of the present study show that although the artistic techniques of expressing the poets’ affection have differentiated the odes، the transcendental affection، the outstanding personality and the relatively similar conditions of these two poets have given them a similar atmosphere.
خلاصه ماشینی:
"ابوفراس دردمندانه از مادرش می پرسد که در فقدان او از کدامین چهره تابناک، روشنی گیرد؟ وانگهی در این عبارت رمزی نهفته است ، زیرا مـادر ابوفراس تنها واسطه ای بود که با تمام توان، مـاجرای آزادسـازی فرزنـد اسـیرش را نـزد سـیف الدولـه یادآوری می کرد و دائما بر این خواسته پامی فشرد؛ لذا بهتر است واژهی «ضیاء» را نیز در بیت زیر، رمـز آزادی دانست : بأی دعاء داعیه أوقی ؟ بأی ضیاء وجه أستنیر؟ از سویی بارودی در تعبیری استعاری، همسرش را نورانی کننده و روشنی بخش تاریکی های منزلش به شمار آورده است ؛ چرا که او در دخمه ی تاریک خویش نور امیدی نمی دید و حتی از سودای آزادی دست شسته بود، لذا از غروب نور امید در زندگی خانواده و فرزندانش ابراز دریغ کرده است : أو أن تبینی عن قراره منزل کنت الضیاء له بکل سواد ١-٢- صدق هنری در قصاید ١-٢-١- دلالت ساختار، بر احوال و عواطف : دلالت راستین سـرودههـا بـر احـساسات پرشـور سرایندگان، ویژگی منحصر به فردی است که در بیشتر عناصر دخیل در سـاختمان قـصاید خودنمـایی می کند و ملموس بودن مناظر را باعث شده است ."