خلاصه ماشینی:
حضرت «حافظ»میفرماید: عکس روی تو چو در آینه جام افتاد عارف از خنده می در طمع خام افتاد حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد این همه نقش در آئینه اوهام افتاد این همه عکس می و نقش نگارین که نمود یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد غربت و قربت عرفانی در هنر اسلامی غربت در هنر سرچشمهی مکاشفهی استحسانی و مجاهدهی روحانی انسانی است که برای رهایی از تنهایی و وصول به رستگاری و جاودانگی دست به ترجمان احساس بیگانگی با چنان میلی میزند که او را به تکاپویی عینی برای ورود از وادی مادی به ساحتی روحانی وامیدارد تا در قلمروی صورتهای عینی،نگارندهی تجلی و شهودی از ذاتی بیکران باشد که او را از جهان عاری از معنا و فاقد روح و احساس،رهایی میبخشد و عدم تجانس هستی با عالم را با ذکر عالم بر معلوم در روند سلوکی وصفناپذیر به تجانسی فراگیر با ذات الهی بدل میکند.
رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم تا به اقلیم وجود،این همه راه آمدهایم این مراتب معنوی در ساحتی فرامادی و برای نیل به قربت و پایان دادن به هجران دنیوی در هنر هندی و بودایی،هنر چینی و تائویی،هنر مسیحی یا دیگر هنرهای دینی بازنمودی خاص مییابد که بر این نکته اشارت دارد که تلاش انسان در پایان دادن به غربت دنیوی و تکاپو برای قربتی روحانی را میتوان اصلی مشترک و متبرک در ساحت درون بودی تمام هنرهای دینی دانست که ترجمان احساس بیگانگی بشر با موجودات عالم و احساس هماهنگی با ذات یگانه و برتری است که تمام امور از او نشات میگیرد و به واسطه جلوهی انوار حسن آن ذات هستیبخش است که هنرمند بر خود میبیند که برای ارضاء احساس درونی یا جلوهبخشی به همان انوار حسن الهی برای دیگر موجودات عالم،دست به هنرآفرینی و خلق آثاری بدیع در معماری و فضاسازی مساجد در اوج کمال و زیبایی زند.