چکیده:
از دغدغههای سازمانها، امکانسنجی و آگاهی از میزان آمادگی سازمان برای پیادهسازی هوشتجاری است. در این مقاله با استفاده از رویکردی که استیو ویلیامز و نانسی ویلیامز ارائه دادهاند، هفت شاخص برای سنجش آمادگی سازمانها برای پیادهسازی هوشتجاری درنظرگرفتهشد که عبارتاند از: همراستایی استراتژیک کسبوکار و فناوری اطلاعات، مدیریت پورتفولیو، مشارکت سازمان و فناوری اطلاعات، آمادگی فنی سیستمهای هوشتجاری و انبار داده، فرهنگ مهندسی فرایند تصمیمگیری، فرهنگ بهبود فرایندی مداوم و فرهنگ بهکارگیری اطلاعات و ابزارهای تحلیلی. براین اساس پرسشنامهای شامل 39 گویه تدوین شد و یک شرکت بیمه با 245 نفر کارمند تماموقت، بهعنوان جامعه آماری انتخاب شد. نمونهای مشتمل بر 150 نفر از کارکنان آن شرکت با استفاده از روش تصادفی انتخاب و پرسشنامه تهیه شده در بین آنها توزیع گردید. روایی سازه با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی و پایایی آن از طریق آزمون آلفای کرونباخ سنجیده شد. نتایج نشان داد که شرکت مورد بررسی از نظر همراستایی استراتژیک و مدیریت پورتفولیو در وضعیت مطلوبی قرار دارد ولی از نظر مشارکت سازمان و فناوری اطلاعات، فرهنگ بهبود فرایندی مستمر، فرهنگ استفاده از اطلاعات و ابزارهای تحلیلی، فرهنگ روشمندساختن و مهندسی جریان تصمیمگیری و آمادگی فنی سیستمهای هوشتجاری و انباردادهها در وضعیت متوسط قرار دارد. درنهایت برمبنای یافتههای پژوهش، پیشنهادهایی برای آمادگی بهتر سازمانها در پیادهسازی هوشتجاری مطرح شد.از دغدغه های سازمانها، امکانسنجی و آگاهی از میزان آمادگی سازمان برای پیـادهسـازی هوشتجاری است . در این مقاله با استفاده از رویکردی که استیو ویلیامز و نانسی ویلیـامز ارائه دادهاند، هفت شاخص برای سنجش آمادگی سازمانها برای پیادهسازی هوشتجـاری درنظرگرفته شد که عبارتاند از: همراستایی استراتژیک کسـب وکـار و فنـاوری اطلاعـات، مدیریت پورتفولیو، مشـارکت سـازمان و فنـاوری اطلاعـات، آمـادگی فنـی سیسـتم هـای هوشتجاری و انبار داده، فرهنگ مهندسی فرایند تصمیم گیـری، فرهنـگ بهبـود فراینـدی مداوم و فرهنگ به کارگیری اطلاعات و ابزارهای تحلیلی. براین اساس پرسش نامه ای شامل ٣٩ گویه تدوین شد و یک شرکت بیمه با ٢٤٥ نفر کارمند تماموقت ، به عنوان جامعه آماری انتخاب شد. نمونه ای مشتمل بر ١٥٠ نفر از کارکنان آن شرکت با استفاده از روش تصادفی انتخاب و پرسش نامه تهیه شده در بین آنها توزیع گردید. روایی سازه با استفاده از تحلیـل عاملی تأییدی و پایایی آن از طریق آزمون آلفای کرونباخ سنجیده شد. نتایج نشان داد کـه شرکت مورد بررسی از نظـر همراسـتایی اسـتراتژیک و مـدیریت پورتفولیـو در وضـعیت مطلوبی قرار دارد ولی از نظر مشارکت سازمان و فناوری اطلاعات، فرهنگ بهبود فرایندی مستمر، فرهنگ استفاده از اطلاعات و ابزارهای تحلیلی، فرهنگ روشمندساختن و مهندسی جریان تصمیم گیری و آمادگی فنی سیستم های هـوشتجـاری و انبـاردادههـا در وضـعیت متوسط قرار دارد. درنهایت برمبنای یافته های پـژوهش ، پیشـنهادهایی بـرای آمـادگی بهتـر سازمانها در پیادهسازی هوشتجاری مطرح شد.
خلاصه ماشینی:
"توجه به عوامل زیر در موفقیت این شاخص نقش بسزایی دارد: • آگاهی مدیران فناوری اطلاعات از کسب وکار: برای این امر بایـد برنامـه هـای کسب وکار سازمان در اختیار مدیران فناوری اطلاعات قرار گیرد؛ • آگاهی مجموعه (مدیران و کارکنان) کسب وکار پیرامون کاربردها و قابلیت های فناوری اطلاعات ؛ • به اشتراک گذاشتن دانش و اطلاعات در سطوح مختلف سازمان به صورت رسمی ؛ • ترویج کارگروهی، مشارکت گرایی و همچنین توسعه تجـارب و سـازوکارهای همکاری سازمانی ؛ • معیارهای استاندارد فناوری اطلاعات: ایـن معیارهـا بایـد در کـل سـازمان بـه صـورت یکپارچــه تعریـف شــده و بـه مجموعــه اطمینـان دهــد کـه عنصــر انتخابشده از معماری فناوری اطلاعات، توانـایی بـرآورده نمـودن نیـازهـای کسب وکار را خواهد داشت ؛ • تدوین برنامه های توافقی بین مدیران فناوری اطلاعات و مـدیران کسـب وکـار برای ارائه خدمات بخش فناوری ؛ • فرهنگ سازی و آماده سازی محیط سازمان برای پذیرش طـرح هـای راهبـردی فناوری اطلاعات و ایجاد همراستایی ؛ • تدوین برنامه های راهبردی در سطح سازمان به صـورت یکپارچـه و در قالـب فرایندی رسمی ؛ • تدوین برنامه های راهبردی فناوری اطلاعات به صورت یکپارچـه و در قالـب فرایندی رسمی در سطح بخشی و سازمانی ؛ • انسجام سیستم گزارشدهی و پاسخ گویی مستقیم مدیران فناوری اطلاعات بـه مدیران ارشد سازمان ؛ • وجود نگرش جامع و مانع نسبت به سرمایه گذاری در حوزه فناوری اطلاعات ؛ • اولویت بندی پروژههای فناوری اطلاعات ؛ • وجــود کمیتــه هــای راهبــردی دائمــی و ســاختار موظــف بــرای هــدایت و تصمیم سازی در حوزه پروژههای مختلف فناوری اطلاعات ؛ • برخورداری مـدیران فنـاوری اطلاعـات از توانمنـدی هـای عـام مـدیریتی و همچنـین شاخصه هایی نظیر برجستگی(شهرت)، دانش و خبرگی، سوابق اجرایی و مدیریتی ؛ • برخورداری مدیران کسب وکار از توانمندی های عام مـدیریتی نظیـر مـدیریت پروژه، فن مذاکره، توان تصمیم سازی و سیاست گذاری و..."