چکیده:
از دیدگاه کارلگوستاو یونگ ، انسانها علاوه بر ضمیر ناخودآگاه شخصی یا فردی، بخش مشـترک دیگری به نام ناخودآگاه جمعی یا فرافردی دارند. محتویات این بخش از روح و ذهن را کهن الگوها تشکیل میدهند. یکی از این کهـن الگـوهـا کـه نزدیـک تـرین چهـره بـه ناخودآگـاه شخصـی و خودآگاهیست ، «سایه » نام دارد. کهن الگوی سـایه ، قسـمت منفـی و حیـوانی، غریـزی، زشـت ، نفرتانگیز و ناپسند آدمیست . چیزی است که همه انسانها مایل اند آن را از دیگران مخفی کنند. در این مقاله ، پس از نگاهی کوتاه به مکتب روانکاوی یونگ ، به تحلیل و تشـریح کهـن الگـوی سایه پرداخته شده است و با در نظر گرفتن دو نقش مثبت و منفی برای سـایه ، چنانکـه یونـگ در نظریاتش تحلیل کرده است ، در آغاز واژگان و در مرحله بعد مفـاهیم و مفـردات مربـوط بـه ایـن شاخصه در زبان مولانا و سرانجام، رمزهایی که در غزلّیات شمس آمده و با ایـن کهـن الگـو قابـل تطبیق است ، بررسی شده است . با توجه به شواهد و نتایج حاضر در مـتن ، جنبـه منفـی سـایه بـا واژگانی چون گرگ، روح حیوانی و... ، مفاهیمی مانند «وجود نداشتن جان بـی سـایه »، «جـان کـژ اندیشه و یا بد اندیشه » و رمزهایی همچون نفس ، دزد، فرعون، سگ ، اشتر کین دار و غـول نمایـان شده است . در پایان، بخش کوتاهی به وجه مثبتی که شناخت ایـن کهـن الگـو بـه دنبـال دارد، در غزلّیات، اختصاص داده شده است . بارزترین ویژگی سایه در این مورد، خودشناسی و خداشناسـی است .
As sight of Carl Gustav Jung، humans thereto having individual unconsciousness، have other common site which is called meta-individual or communal unconscious. Consist of this mentality is archetype of shadow one of the closest face to individual unconscious and awareness too. Archetype of shadow is negative، non-human، instinctive and human being’s، which mankind attempt to conceal is. This essay analyzed by archetype of shadow As Jung has analyzed his opinions and After a brief look at the psychoanalysis of Jung، it is considered with both positive and negative role for the shadow، Then at the beginning of words and concepts and terms related to the characteristics of the language of Rumi، and finally the codes that come with that archetype -the applicable، have been investigated. According to the evidence and present the results in context، the negative aspects of the shadow of words Has been detected such as wolves، spirit animal، concepts such as «the absence of the shadow of death،» «dead wrong idea or bad idea» and codes of thief ، Pharaoh، dog، and giant and etc. Finally، the brief part is dedicated to recognize the positive aspects of this archetype، the most striking feature of the shadows in this case، is self-knowledge and Theology.
خلاصه ماشینی:
"شـتر کین دار مولوی، بخش حیوانی روح آدمی است که با او کینه دارد: باز فرو ریخت عشق از در و دیوار مـن بـاز ببریـد بنـد اشـتر کـین دار مـن (غزلیات شمس تبریز: ١٠٣٣) در ابیات بعدی، حالاتی را به وصف میکشد مثـل تشـنۀ خـون گشـتن دل سگسـار، خواب رفتن صبر او و آب بردن و عقل او که همگی بیانگر صفات سایۀ منفی اسـت ؛ زیرا اموری ناپسندند: بار دگر شیر عشق پنجه ی خونین گشاد تشنۀ خون گشت باز این دل سگسار من صبر مرا خواب برد، عقل مرا آب برد کار مرا یار برد، تا چه شـود کـار مـن (همان) ج) غول: یکی دیگر از رموزی که کهن الگوی سایه را توصیف میکند، میتواند «غـول» باشـد.
برای نمونه ، او در مثنوی اشاره میکند که نفس از درون به کمین من نشسته اسـت و از همۀ مردم کینه دارتر است : مـردم نفـس از درونـم در کمـین از همــه مــردم بتــر در مکــر و کــین (مثنوی معنوی: ٩٠٦) در دیدگاه مولوی نیز این نفس همان سـایه اسـت کـه اگـر بـرای تـرک کارهـای ناپسندش، وعده به فردا میدهد، باید با او مقابله کرد؛ زیرا او مردک لافزن است : نفس تو امروز اگر وعدة فردا دهد بر دهنش زن از آنک مردک لافی است آن (غزلیات شمس تبریز: ١٠٣١) در جایی، نفس را به سایه تشبیه کرده و این تشبیه نشان از سیاهکاری نفس است ؛ درست همانند سایه : ورلانسلم گـوی زن ، اسـلمت گفتـی چـون خلیـل نفــس چوســایه ســرنگون خورشــید سربالاســتی (کلیات دیوان شمس تبریزی: ٩٧٣) شایان ذکر است که یونگ معتقد است در گوش دادن به سفارش و خواهش هـای سایه نباید افراط و تفریط کرد؛ زیرا به اعتقاد او: «کسی که مسـخر سـایۀ خـود شـده است ، در نور تاریک خاص خویش ایستاده و هردم در دام خود فرو میغلتد»(یونگ ، خدایان و انسان مدرن: ٥٥)."