چکیده:
مسئله پژوهش، برگرفته از آرای جمالالدین اسدآبادی است که کارکرد دین را موجب پیشرفت و تحریف آن را موجب انحطاط دانسته است. قضا و قدر یکی از باورهای دینی بین مسلمانان است که به اعتقاد اسدآبادی، موجب ایجاد انرژی، انگیزه حرکت و تلاش است. در پژوهشهای پیمایشی متداول با الهام از چند نظریهپرداز غربی، به جای قضا و قدر از مفهوم تقدیرگرایی استفاده شده است که معادل جبرگرایی است. این تعریف مورد تأیید آثار نظم (حافظ و مولانا)، نثر (کتب مرجع و مطالعات غیرپیمایشی) و آرای اسدآبادی، اشقر، دوباسکیه، بل و هترلی نیست. مواجهه سوروکین، محسنی، ازکیا و عجمی با تعریف و سنجش جبرگرایانه از تقدیرگرایی، محتاطانه است. آثار غیرپیمایشی با ژرفنگری بیشتر، بعدی از تقدیرگرایی را آشکار کرده که از نگاه سطحی و یکسونگر آثار پیمایشی دور مانده است. تعریف تقدیرگرایی در آثار غیرپیمایشی با تعریفی از مترادف آن، یعنی قضا و قدر که در بین مردم عادی متداول و مورد تأیید اسدآبادی نیز است، قرابت بیشتری دارد.
خلاصه ماشینی:
"پرسش های مورد نظر عبارت است از: ١- در آثار پیمایشی ، تقدیرگرایی به چه معنایی به کار رفته است ؟ ٢- در آثار غیرپیمایشی اعم از آثار دینی و غیردینی ، تقدیرگرایی به چه معنایی به کار رفته است ؟ ٣- مقایسه تعریف تقدیرگرایی در آثار پیمایشی و غیرپیمایشی ، بیانگر چه نوع تمایزی بین آن ها است ؟ با توجه به طرح مسئله در دیدگاه اسدآبادی ، پیش فرض پژوهش آن است که نقش باور به قضا و قدر، ایجاد انگیزه کار و تلاش است .
این اختیار بر شرایط زندگی بشری با خواست و انتظار خداوند تطابق دارد (١٣٧٤: ٥٦)؛ اما مسلمانی که می خواهد خود را با نظام الهی تطبیق دهد و تعهدات یک مسلمان را به جا آورد، دیگر آزاد و مختار نیست به غرایز و خواسته های خودش پاسخ مثبت دهد؛ اما اگر دستورات الهی را به کار گیرد و خود را با این مشیت الهی تطبیق دهد، هر روز بیش از پیش آزاد می شود؛ زیرا بدین ترتیب توانسته است از بند و یوق پاسخ به غرایز رها شود (همان ، ٥٧-٥٦).
با این نگاه در حوزه باور به قضا و قدری که به دور از جبرگرایی است ، بررسی های کتابخانه ای و عمیق ، کتب مرجع دینی و مهم تر از همه مردم عادی ، یک قدم جلوتر از پژوهشگران دانشگاهی - که از روش سطحی پیمایش استفاده می کنند- گام برمی دارند."